برای ایران، جهان 2024 با جهان 2012 چه فرقی میکند؟/ آمریکا علیه اردوگاه تهران، پکن و مسکو
اکوایران: پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری ایران بار دیگر توجهات را به مهمترین موضوعات و چالشها در عرصه سیاست خارجی کشور معطوف کرده است.
دیاکو حسینی، معاون بررسىهاى اقتصادی اتاق تهران در گفتوگو با رسانه «اکوایران» درباره پروندههای مهم در سیاستهای خارجی کشور گفت: «در حوزه سیاست خارجی مانند دولتهای پیشین در دولت چهاردهم نیز ما موضوعات تقریباً روشنی داریم که در طول سالها پیشرفت چندانی نمیکنند؛ در نزدیک به دو دهه گذشته، پرونده هستهای و موضوع تحریمها در صدر این موضوعات قرار گرفته و سایر موضوعات مانند سیاستهای منطقهای ایران در جهان عرب و در آسیای مرکزی و قفقاز به نحوی در ارتباط با پرونده هستهای تعریف میشوند.»
او افزود: «به نظر من آنچه که علاوه بر این موارد، امروز در پشت صحنه این پروندهها وجود دارد، آینده روابط اقتصادی ایران در جهان است و این پرسش مطرح است که چرا اقتصاد باید قلب سیاست خارجی ایران را تشکیل دهد. اگر در گذشته امور نظامی این جایگاه را داشت، در یک دهه گذشته، اقتصاد این جایگاه را پیدا کرده است. بنابراین تمام این پروندههایی که از آن صحبت میکنیم بدون در نظر گرفتن پیامدهای اقتصادی آن برای ما نمیتواند یک دید کامل را به سیاستگذار ارائه دهد.»
حسینی با اشاره به اهمیت پرونده هستهای تاکید کرد: «بعد از دولت آقای خاتمی، آقای احمدینژاد، آقای روحانی و آقای رئیسی اکنون دولت آقای مسعود پزشکیان، دولت پنجمی است که درگیر این موضوع است؛ اما امروز سابقه این پرونده تغییر کرده است.»
سه دوره متفاوت
این کارشناس با اشاره به اینکه ما در جهان میتوانیم سه دوره بزرگ را شناسایی کنیم، گفت:« شناخت این دورهها خیلی به ما کمک میکند که بدانیم الان از چه زاویهای باید به موضوع هستهای، تحریمها و اساساً تمام آنچه که به روابط خارجی و منطقه ما مربوط میشود، نگاه کنیم. یک دوره از ۱۹۴۵ شروع شده تا ۱۹۹۱ ادامه داشته است؛ یعنی دورهای که اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا دو اردوگاه تشکیل داده و مشغول رقابت با هم در یک مقیاس جهانی بودند. فلسفه و محتوای رقابت آنها جنبه نظامی و امنیتی داشت. به همین دلیل نیز عنوان جنگ سرد برای آن به کار گرفته میشد. طبیعتاً جوهره اصلی هر نوع کنشی برای آمریکا، اتحاد شوروی و بقیه کشورهایی که به نوعی درگیر بین این دو کشور بودند، ماهیت نظامی داشت.»
وی افزود: «دومین دوره از ۱۹۹۱ شروع شد و تقریبا تا ۲۰۰۸ ادامه پیدا کرد؛ دورهای که موسوم به جهان تک قطبی بود. در جهان تک قطبی، ایالات متحده هیچ همتراز نظامی در جهان نداشت و ماهیت این رقابتها جنبه فرهنگی داشت. یعنی برای بقیه کشورها جلوگیری از سلطه ایالات متحده به لحاظ فرهنگی در سراسر جهان یا جلوگیری از آمریکایی شدن جهان اولویت بود. در سوی دیگر نیز آمریکا برای حفظ و تثبیت هژمونی این دوره تک قطبی تلاش میکرد به لحاظ فرهنگی تمام جهان را آمریکایی کند.»
حسینی ادامه داد: «از سال ۲۰۰۸ به بعد که تا امروز ادامه دارد، دوره سوم شروع میشود. ۲۰۰۸ به این دلیل یک نقطه عطف محسوب میشود چون رکود مالی در آمریکا در آن زمان اتفاق افتاد و مشخص شد که برخلاف دو دهه گذشته ایالات متحده یک سلطه کامل اقتصادی در جهان ندارد و نظام اقتصادی آمریکا هم دارای معایبی است. در این بحران اتحادیه اروپا کاملاً درگیر شد اما چینیها موفق شدند به طور کامل از این بحران مصون بمانند. همزمان با این اتفاق در سال ۲۰۰۸ یعنی پایان دولت جورج بوش روشن شده بود که آمریکا در عراق و افغانستان هم موفق نشده است. در نتیجه ما از ۲۰۰۸ تا به امروز شاهد شکلگیری تدریجی یک جهان احتمالاً چند قطبی هستیم و فلسفه و جوهره این تغییر و گذار فعلا ماهیت اقتصادی دارد. یعنی رقابت اصلی بین چین و ایالات متحده است اما همزمان اتحادیه اروپا در تلاش برای بازسازی نه فقط جایگاه اقتصادی بلکه جایگاه سیاسیاش است.»
حسینی با بیان اینکه حداقل از سال ۲۰۱۶ با صراحت در اسناد رسمی اتحادیه اروپا تلاش برای خودگردانی استراتژیک ذکر شده است، گفت: «به این معنا که اتحادیه تلاش دارد به لحاظ نظامی از ایالات متحده مستقل شود و امنیت خود را تامین کند.»
او ادامه داد: «در طرف مقابل روسیه یک اعتماد به نفس جدید پیدا کرده و به دنبال آن است که یک جایگاه متناسب با شأن تاریخی روسیه در نظم جدید جهان پیدا کند. برزیل، هند و برخی کشورهای دیگر هم هستند که تلاش دارند تا متناسب با رشد جمعیتی، رشد اقتصادی و نفوذ سیاسیشان که در قیاس با گذشته بیشتر شده در این سلسله مراتب جهانی جایگاه بهتری پیدا کنند. این وضعیت نشان میدهد که فعلاً تا اطلاع ثانوی و تا زمانی که رقابت چین و آمریکا هنوز ماهیت نظامی پیدا نکرده، جوهره این رقابت اقتصادی است. بنابراین در دوره اول تاریخی که بدان پرداختیم، ماهیت رقابتها جنبه ژئواستراتژیک دارد؛ دوره دوم جنبه ژئوکالچر و دوره سوم ژئواکونومیک است. در این دید کلان باید در نظر بگیریم که همه پروندهها و همه موضوعاتی که در روابط خارجی کشورها اتفاق میافتد باید در این کانتکس قرار بگیرد. یعنی هر رقابتی در دوران جنگ سرد خود به خود ماهیت نظامی داشت؛ در دوره دوم تلاش برای حفظ استقلال فرهنگی بود و جنبه هویتی داشت و در دوره سوم که الان در آن بسر میبریم، جنبه اقتصادی دارد.»
این کارشناس با بیان اینکه امروز وضعیت تغییر کرده و آمریکا هم نگاهش به ماهیت پرونده هستهای ایران متفاوت شده، توضیح داد:« یک زمانی موضوع این بود که ایران مطلقا نباید به تسلیحات هستهای دست پیدا کند و آمریکا به همراه متحدان غربیاش تنها کشورهایی هستند که مسئولیت جهانی برای جلوگیری از اشاعه هستهای از جمله درباره ایران و کره شمالی را دارند. اما امروز مسئله هستهای فقط مسئله آمریکا برای حفظ نظم جهانی و حفظ هژمونی آمریکا نیست و تبدیل به بخشی از رقابت چین و آمریکا برای شکل دادن به جهان آینده شده است. در این شرایط، نوع نگاه ما به تحریمها نیز باید تغییر کند.»
تفاوتهای جهان 2024 با جهان 2012
حسینی در توضیح این موضوع که چرا دولت آقای پزشکیان در وضعیتی به کلی متفاوت با دولت آقای روحانی در سال ۹۲ پرونده هستهای را در دست خواهد گرفت، گفت:«این موضوع، اقتضائات کاملاً مختلف دارد و در نتیجه استراتژیهای مختلفی هم نیاز داریم. تکرار همان استراتژیها و نگاهها در دولت آقای پزشکیان نه ممکن است و نه اساساً نتیجهبخش و مطلوب است. در این رابطه باید توجه داشته باشیم که آمریکاییها به تحریمهای ایران چگونه نگاه میکنند و از سال 2012 یا 1392 که آقای روحانی قدرت را به دست گرفت تا به امروز شرایط چه تغییری کرده است؟»
معاون بررسىهاى اقتصادی اتاق تهران توضیح داد:«در آن سال هنوز شی جین پینگ رهبر چین نشده بود و چین خود را به عنوان یک قدرت در حال توسعه محافظهکارتر معرفی میکرد. در عین حال هنوز ابرپروژه کمربند و راه به جهان معرفی نشده بود. در آن دوره هنوز جنگ اوکراین آغاز نشده بود و آمریکا و اروپا امیدوار بودند که بتوانند روسیه پوتین را به سمت غرب سوق دهند. به خاطر داریم که قطعنامه ۱۹۲۹ با حمایت کامل چین و روسیه تصویب شد؛ در آن دوره هنوز چین به اعتماد به نفسی که امروز میبینیم، نرسیده بود و در آمریکا ریشههای شکاف حزبی اگرچه کاملاً پیدا بود و اگرچه روشن بود که روندهای اجتماعی و سیاسی آمریکا به سمت دو قطبی شدن در حال حرکت است اما هنوز دونالد ترامپ به قدرت نرسیده بود و آمریکا دچار این شکاف نشده بود. همچنین اتحادیه اروپا و آمریکا دچار این گسست نشده بودند که در دوره ترامپ شدند و اروپاییها در آن مقطع برای اولین بار به اراده آمریکا جهت ادامه رابطه استراتژیک با اروپا شک کردند. ضمن اینکه آن زمان هنوز کووید 19 شکل نگرفته بود، زنجیرههای ارزش جهانی این چنین متزلزل نشده بودند و ملیگرایی اقتصادی به این درجه نرسیده بود. هر یک از این موضوعات به تنهایی میتوانست جهان را دگرگون کند. ولی ما در دورهای زندگی میکنیم که همه این مسائل با هم اتفاق افتاده و در نتیجه جهان امروز با جهان سال ۲۰۱۲ کاملاً متفاوت است.»
وی در ادامه گفت: «از دید آمریکا امروز یک اردوگاه بین روسیه، ایران، کره شمالی و چین شکل گرفته است و کشورهایی که از دید آمریکا به عنوان کشورهای تجدیدنظرطلب هستند و به دنبال سرنگونی نظم موجود و ایجاد نظمی هستند که هرچه بیشتر غیرآمریکایی و غیرغربی است در آن جای دارند. این نگرش در ۲۰۱۲ هنوز تکمیل نشده بود و سالهای پیش از آن نیز هیچ شباهتی به دنیای امروز نداشت. ولی پرونده هستهای وجود داشت بنابراین از دید آمریکاییها تحریمهایی که امروز علیه ایران اعمال میشود صرفاً به خاطر حمایت از اسرائیل یا جلوگیری از اشاعه هستهای نیست بلکه این تحریمها کمک میکنند که اردوگاه شکل گرفته بین روسیه، چین و ایران تضعیف شود و درواقع بخشی از موازنه قدرت جهانی است. بنابراین ایران صرفاً با دادن امتیازهای هستهای نمیتواند این تحریمها را لغو کند.»
به گفته این کارشناس، تا زمانی که ایران بخشی از این اردوگاه علیه آمریکا تعریف میشود چرا آمریکا باید بخواهد که این تحریمها را بردارد و یکی از اضلاع سهگانه این اردوی جهانی علیه خود را تقویت کند. همچنانکه برای روسیه نیز اوضاع به همین منوال است. حتی اگر امروز روسیه جنگ علیه اوکراین را متوقف کند، بخش زیادی از تحریمها علیه روسیه باقی خواهد ماند و همچنان آمریکا و اروپا تلاش خواهند کرد که انزوای روسیه را ادامه دهند. بنابراین مسئله اصلی امروز فقط موضوع هستهای نیست بلکه از دید واشنگتن، پیوستن ایران به این مثلث نابرابر چین، روسیه و ایران است. در این شرایط ما در نوع تحلیل مان درباره شیوههای مقابله با تحریمها و تلاش برای متقاعد کردن آمریکا به لغو یا حداقل سبک کردن قابل توجه تحریمها باید این تغییر زمینه و شرایط را هم در نظر بگیریم.
حسینی در توضیح اینکه در چنین شرایطی ایران با توجه به نوع روابطی با چین و روسیه برای خودش تعریف کرده چطور میتواند از این مناسبات عبور کند یا حتی آن را تغییر دهد؟ تشریح کرد:«ما باید با یک دید کلان طولانیمدت به موضوع نگاه کنیم؛ به نظر میرسد ما از این دید به روسیه و چین نزدیک شدیم که تاحدودی غرب را متوازن و فشارهای آن را مهار کنیم. ولی ممکن است ما در سالهای گذشته بیش از آنچه که لازم بوده به این دو کشور نزدیک شده باشیم. توجه داشته باشید که ایران به خاطر جایگاه جغرافیایی بی نظیرش هم در اتصال بین جهان مدیترانهای و دنیای آسیایی و هم به خاطر ارتباط دادن اقیانوس هند به سمت اوراسیای قارهای، موقعیتی دارد که همه قدرتهای قارهای و اقیانوسی در تلاش هستند که این سرپل ژئواستراتژیک را به سمت خودشان جذب کنند. ایران در این رقابتهای جهانی به سمت هر کدام از این طرفین حال روسیه یا اروپا و آمریکا حرکت کند، به شکل کاملا موثری میتواند توازن جهانی بین آنها را تغییر دهد.»
وی افزود: «راه حل عاقلانهتر برای ایران این است که از مزایای به اصطلاح قدرتافکنی چین و روسیه و همینطور آمریکا و اروپا به سود خودش استفاده کند و باید مطمئن باشد که علیه هیچ کدام اقدام مستقیمی انجام نمیدهدد. وقتی که ما میپذیریم جهان وارد دوره چند قطبی شده و وقتی میپذیریم آمریکا دیگر ابرقدرت حاکم بر جهان نیست، طبیعتا تلاش ما برای موازنه کردن آمریکا و متوقف کردن آن کشور باید تغییر کند. به این صورت که ما از مواهب آمریکا به عنوان یکی از ابرقدرتهای جهانی استفاده کنیم برای متوازن کردن دیگر قدرتهایی که میتوانند بالقوه برای ایران در بلند مدت خطرناک باشند. به همین ترتیب میتوانیم از مواهب ظهور چین و روسیه یا هند برای مهار و موازنه کردن قدرتهای غربی که برای ایران خطرناک بودهاند استفاده کنیم. این موازنهگری و این منطق ایستادن در نقطه تعادل، آن چیزی است که امروز به آن نیاز داریم ولی یک دهه قبل به آن نیاز نداشتیم.»
برای مشاهده این گفتوگو اینجا را بزنید.
منبع: ecoiran-67965