گزارش خبرگزاری ایمنا، شهید حسین خرازی اول شهریور ۱۳۳۶ در خانوادهای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد و پس از فراگیری مقدمات علوم دینی در خانه، دیپلم طبیعیاش را از دبیرستان نمونه اصفهان (شبانه) در سال ۱۳۵۵ اخذ کرد و در دانشگاه شیراز پذیرفته شد، اما به علت مشکلات مالی، از ادامه تحصیل بازماند.
خرازی در همان سال، در پادگان قوچان به خدمت نظام وظیفه مشغول شد؛ سپس به مدت شش ماه، برای مقابله با جبهه آزادیبخش ظفار به عمان اعزام شد و با اوجگیری انقلاب اسلامی به انقلابیون پیوست.
حسین خرازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کمیته دفاع شهری اصفهان که پس از مدتی به سپاه پاسداران تبدیل شد، پیوست و به سبب آشناییاش با تجهیزات نظامی، به مسئولیت اسلحهخانه کمیته انقلاب اسلامی منصوب شد؛ وی در پاییز سال ۱۳۵۸ برای مبارزه با ضدانقلاب بههمراه چند تن دیگر از اعضای سپاه استان اصفهان به گنبد و بندر ترکمن رفت و در این ماموریت پیشنهاد فرماندهی نیروهای اعزامی از اصفهان را نپذیرفت و بهعنوان فرمانده دسته در پاکسازی شهر گنبد شرکت کرد.
وی پس از ایجاد امنیت در ترکمن صحرا، به فرماندهی عملیات سپاه بندر ترکمن منصوب شد و پس از حدود سه ماه به اصفهان بازگشت تا اینکه قائله گروهکهای ضدانقلاب در کردستان آغاز شد؛ بنابراین حسین خرازی به کردستان رفت و با هوش و استعدادی که داشت، تاکتیکها، فنون نظامی و شیوه فرماندهی را خیلی سریع فراگرفت و بعد از رشادتهایی که در زمینه آزاد کردن شهر سنندج همراه با شهید «علی رضاییان» فرمانده وقت قرارگاه تاکتیکی حمزه از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت که قویترین گردان آن زمان محسوب میشد، وارد عمل شد و در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل «دیواندره»، «سقز»، «بانه»، «مریوان» و «سردشت» نقش مؤثری را ایفا کرد و با تدابیر نظامی، بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی، هیچ خط دفاعی در جنوب در برابر حملات بعثیها وجود نداشت و عملیات پارتیزانی نیروهای مردمی و سپاه با اسلحه و تجهیزات بسیار محدود برای مقابله با تهاجم بعثیها کافی نبود؛ بنابراین خبر سقوط شهرهای جنوب یکییکی شنیده میشد؛ در این شرایط شهید خرازی با وجود نگرانیهایش در کردستان، در آغازین ماههای جنگ تحمیلی از آنجا به جبهههای جنوب آمد و از طرف سرلشکر «رحیم صفوی» به فرماندهی منطقه عملیاتی «دارخوین» منصوب شد.
با انتخاب «حسین خرازی» به فرماندهی منطقه عملیاتی «دارخوین»، تحول بزرگی در این جبهه روی داد؛ وی برای جلوگیری از نفوذ دشمن، جوی آبی را در نزدیکی «کارون» بههمراه نیروهای تحت امر خود به یک خاکریز تبدیل کرد و این نخستین خط دفاعی منطقه بود که به «خط شیر» معروف شد؛ خطی که ۹ ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانهای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد؛ این در حالی بود که رزمندگان اسلام از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند؛ اما اخلاص و روح ایمان رزمندگان، نهتنها باعث غلبه سختیها و مشکلات بر آنها نشد؛ بلکه آنها هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند.
حسین خرازی فرمانده جبهه دارخوئین و همرزمان او در عملیاتی برنامهریزی شده در طول چندین ماه، سرانجام موفق شدند مواضع لشکر زرهی در شمال منطقه سرپل، نیروهای بعثی عراقی در شرق جاده اهواز به آبادان را در هم بشکنند و حماسهای به وجود آورند که نقش بسیار موثری در روند سیاسی و نظامی آن مقطع جنگ تحمیلی ایفا کرد.
در این عملیات شهید خرازی بهعنوان فرمانده در نوک حمله قرار گرفت و تا زمان شهادتش، همیشه خط شکن بود؛ این عملیات باعث افزایش تجربیات نظامی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران شد و میتوان آن را «آموختههای سلسله عملیات الگو» نامید.
عملیات فوق زمینهساز عملیات بزرگ «ثامنالائمه» و عملیاتهای دیگر شد و هسته اصلی تیپ امام حسین (ع) پس از انجام این عملیات شکل گرفت. عملیات ثامنالائمه یک عملیات مهم و حساس بود؛ چراکه هدف نخست آن آزادسازی آبادان از محاصره و تحقق فرمان امام خمینی (ره) و دوم شکست استکبار جهانی و رسانههای وابسته به جنگ روانی علیه ایران و شکست نیروهای متجاوز بعث بود. شهید خرازی در این عملیات نیز فرماندهی جبهه دارخوین را بر عهده داشت و ۲ پل «حفار» و «مارد» را که عراقیها با نصب آنها بر روی کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.
آذر ۱۳۶۰ عملیات «طریقالقدس» از محور شمال کرخه شروع شد و با انهدام کامل لشکرهای متجاوز بعثی و تصرف تپههای رملی «چزابه» با موفقیت به آزادسازی بستان انجامید. دشمن در این عملیات تلفات بسیاری از لحاظ نفرات و ادوات داشت. آزمون فرماندهی عالی شهید خرازی در عملیات طریقالقدس و آزادسازی بستان با موفقیت همراه بود؛ چراکه وی بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپههای رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمند طریقالقدس بود که تیپ امام حسین (ع) رسمیت یافت.
تجربه نظامی شهید خرازی بسیار ارزشمند بود و در جلسات قرارگاه روی طرحهای وی حساب جداگانهای باز میشد؛ روش وی به اینگونه بود که وقتی منطقه عملیات مشخص میشد، زمانبندی میکرد و به نظرات و پیشنهادهای مسئولان یگان تحت امر خود تا رده دسته گوش میداد و مشورت میکرد. او معتقد بود که ارزش نهادن به نظر و فکر آنها، باعث رشد فکری و انگیزه دادن با آنها در ماموریت و عملیات میشود و آنها را برای آینده فرماندهی یگانهای تیپ امام حسین (ع) آماده میکرد.
رزمندگان تیپ امام حسین (ع) در عملیات مولای متقیان (ع) حماسه بزرگی آفریدند و در ۱۴ روز به سختی مقاومت کردند؛ آنها با ایثار و از خودگذشتگی و شهادتطلبی، با چنگ و دندان از منطقه چزابه حفاظت کردند؛ خروش حماسی شهید خرازی چنان بود که «خالد حسین النقیب» یکی از افسران ارشد عراقی در چزابه نوشته است: «در آن موقعیت آرزو میکردم به جای مرگ تدریجی، یکبار و برای همیشه از دنیا بروم. در صحنه رویارویی تیپهای ویژه با نیروهای ایرانی، متجاوز از ۱۰ تیپ بهطور کامل در چزابه تار و مار شدند».
حسین خرازی در عملیات «فتحالمبین» نیز با تدابیر خود، دشمن را در جاده «عینخوش» حدود ۱۵ کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر کرد؛ بهطوری که سردار مرتضی قربانی پیروزی در عملیات فتحالمبین را مدیون شهید خرازی دانسته است؛ به گفته وی لشکر ۱۴ امام حسین (ع) حدود ۴۸ ساعت در محاصره کامل قرار داشت؛ بنابراین شهید صیاد شیرازی با شهید خرازی صحبت کرد و از او خواست که عقبنشینی کند؛ اما خرازی نپذیرفت؛ حتی به او دستور دادند که بیاید عقب؛ ولی او بازهم نپذیرفت و به نیروهایش گفت، تلاش کنید. با اصرار خرازی، فرماندهی به این فکر افتاد که شاید بشود کار دیگری کرد؛ به این ترتیب جرقه ورود قرارگاه فتح به عملیات و فعال کردن این قرارگاه در ذهن آقا محسن زده شد. بدینترتیب عملیاتی که دوم فروردین شروع شده بود، در هفتم فروردین با موفقیت به پایان رسید و ما توانستیم حدود ۱۷ هزار نفر اسیر بگیریم؛ اگر اصرار حسین خرازی نبود، قطعاً ما برمیگشتیم و معلوم نبود که بعد از آن میتوانستیم ادامه بدهیم یا نه؛ در این صورت شاید اصلاً این موفقیت به دست نمیآمد و روند جنگ هم بهطور کامل تغییر میکرد.
حسین خرازی و نیروهای تحت امر او در عملیات «بیتالمقدس» هم حماسههای بسیاری آفریدند و سهم بهسزایی در آزادسازی منطقه عملیاتی و خرمشهر از تصرف دشمن متجاوز داشتند؛ آنها در عملیات بیتالمقدس جزو اولین لشکرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسیدند و در آزادسازی خرمشهر سهم به سزایی داشتند. امیر سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» سال ۱۳۷۱ در سخنانی بهمناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر، درباره رشادتهای شهید خرازی در عملیات بیتالمقدس گفته است: «در قرارگاه صدای شهید خرازی را از بیسیم شنیدیم که میگفت اجازه دهید با یک گردان وارد خرمشهر شویم؛ اما به وی گفتیم، مگر میشود با یک گردان با چند لشکر روبهرو شد؛ بههر صورت او اصرار میکرد، ناخودآگاه به او اجازه دادیم، پس از ساعتی دوباره وی با بیسیم گفت، عراقیها تسلیم شدند و ما باورمان نمیشد؛ زیرا واقعاً این کار باورکردنی نبود که انجام دادند».
پس از آغاز جنگ تحمیلی، هیچ خط دفاعی در جنوب در برابر حملات بعثیها وجود نداشت و عملیات پارتیزانی نیروهای مردمی و سپاه با اسلحه و تجهیزات بسیار محدود برای مقابله با تهاجم بعثیها کافی نبود؛ بنابراین خبر سقوط شهرهای جنوب یکییکی شنیده میشد؛ در این شرایط شهید خرازی با وجود نگرانیهایش در کردستان، در آغازین ماههای جنگ تحمیلی از آنجا به جبهههای جنوب آمد و از طرف سرلشکر «رحیم صفوی» به فرماندهی منطقه عملیاتی «دارخوین» منصوب شد.
با انتخاب «حسین خرازی» به فرماندهی منطقه عملیاتی «دارخوین»، تحول بزرگی در این جبهه روی داد؛ وی برای جلوگیری از نفوذ دشمن، جوی آبی را در نزدیکی «کارون» بههمراه نیروهای تحت امر خود به یک خاکریز تبدیل کرد و این نخستین خط دفاعی منطقه بود که به «خط شیر» معروف شد؛ خطی که ۹ ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانهای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد. این در حالی بود که رزمندگان اسلام از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند؛ اما اخلاص و روح ایمان رزمندگان، نهتنها باعث غلبه سختیها و مشکلات بر آنها نشد؛ بلکه آنها هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند.
حسین خرازی فرمانده جبهه دارخوئین و همرزمان او در عملیاتی برنامهریزی شده در طول چندین ماه، سرانجام موفق شدند مواضع لشکر زرهی در شمال منطقه سرپل، نیروهای بعثی عراقی در شرق جاده اهواز به آبادان را در هم بشکنند و حماسهای به وجود آورند که نقش بسیار موثری در روند سیاسی و نظامی آن مقطع جنگ تحمیلی ایفا کرد؛ در این عملیات شهید خرازی بهعنوان فرمانده در نوک حمله قرار گرفت و تا زمان شهادتش، همیشه خط شکن بود؛ این عملیات باعث افزایش تجربیات نظامی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران شد و میتوان آن را «آموختههای سلسله عملیات الگو» نامید.
عملیات فوق زمینهساز عملیات بزرگ «ثامنالائمه» و عملیاتهای دیگر شد و هسته اصلی تیپ امام حسین (ع) پس از انجام این عملیات شکل گرفت؛ عملیات ثامنالائمه یک عملیات مهم و حساس بود؛ چراکه هدف نخست آن آزادسازی آبادان از محاصره و تحقق فرمان امام خمینی (ره) و دوم شکست استکبار جهانی و رسانههای وابسته به جنگ روانی علیه ایران و شکست نیروهای متجاوز بعث بود. شهید خرازی در این عملیات نیز فرماندهی جبهه دارخوین را بر عهده داشت و ۲ پل «حفار» و «مارد» را که عراقیها با نصب آنها بر روی کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.
موفقیت شهید خرازی در آزمون عملیات طریقالقدس
آذر ۱۳۶۰ عملیات «طریقالقدس» از محور شمال کرخه شروع شد و با انهدام کامل لشکرهای متجاوز بعثی و تصرف تپههای رملی «چزابه» با موفقیت به آزادسازی بستان انجامید؛ دشمن در این عملیات تلفات بسیاری از لحاظ نفرات و ادوات داشت. آزمون فرماندهی عالی شهید خرازی در عملیات طریقالقدس و آزادسازی بستان با موفقیت همراه بود؛ چراکه وی بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپههای رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمند طریقالقدس بود که تیپ امام حسین (ع) رسمیت یافت.
تجربه نظامی شهید خرازی بسیار ارزشمند بود و در جلسات قرارگاه روی طرحهای وی حساب جداگانهای باز میشد؛ روش وی به اینگونه بود که وقتی منطقه عملیات مشخص میشد، زمانبندی میکرد و به نظرات و پیشنهادهای مسئولان یگان تحت امر خود تا رده دسته گوش میداد و مشورت میکرد؛ او معتقد بود که ارزش نهادن به نظر و فکر آنها، باعث رشد فکری و انگیزه دادن با آنها در ماموریت و عملیات میشود و آنها را برای آینده فرماندهی یگانهای تیپ امام حسین (ع) آماده میکرد.
رزمندگان تیپ امام حسین (ع) در عملیات مولای متقیان (ع) حماسه بزرگی آفریدند و در ۱۴ روز به سختی مقاومت کردند. آنها با ایثار و از خودگذشتگی و شهادتطلبی، با چنگ و دندان از منطقه چزابه حفاظت کردند. خروش حماسی شهید خرازی چنان بود که «خالد حسین النقیب» یکی از افسران ارشد عراقی در چزابه نوشته است: «در آن موقعیت آرزو میکردم به جای مرگ تدریجی، یکبار و برای همیشه از دنیا بروم. در صحنه رویارویی تیپهای ویژه با نیروهای ایرانی، متجاوز از ۱۰ تیپ بهطور کامل در چزابه تار و مار شدند».
حسین خرازی در عملیات «فتحالمبین» نیز با تدابیر خود، دشمن را در جاده «عینخوش» حدود ۱۵ کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر کرد؛ بهطوری که سردار مرتضی قربانی پیروزی در عملیات فتحالمبین را مدیون شهید خرازی دانسته است؛ به گفته وی؛ لشکر ۱۴ امام حسین (ع) حدود ۴۸ ساعت در محاصره کامل قرار داشت؛ بنابراین شهید صیاد شیرازی با شهید خرازی صحبت کرد و از او خواست که عقبنشینی کند؛ اما خرازی نپذیرفت. حتی به او دستور دادند که بیاید عقب؛ ولی او بازهم نپذیرفت و به نیروهایش گفت، تلاش کنید. با اصرار خرازی، فرماندهی به این فکر افتاد که شاید بشود کار دیگری کرد. به این ترتیب جرقه ورود قرارگاه فتح به عملیات و فعال کردن این قرارگاه در ذهن آقا محسن زده شد. بدینترتیب عملیاتی که دوم فروردین شروع شده بود، در هفتم فروردین با موفقیت به پایان رسید و ما توانستیم حدود ۱۷ هزار نفر اسیر بگیریم. اگر اصرار حسین خرازی نبود، قطعاً ما برمیگشتیم و معلوم نبود که بعد از آن میتوانستیم ادامه بدهیم یا نه؛ در این صورت شاید اصلاً این موفقیت به دست نمیآمد و روند جنگ هم بهطور کامل تغییر میکرد.
حماسه باورنکردنی شهید خرازی در عملیات «بیتالمقدس»
حسین خرازی و نیروهای تحت امر او در عملیات «بیتالمقدس» هم حماسههای بسیاری آفریدند و سهم بهسزایی در آزادسازی منطقه عملیاتی و خرمشهر از تصرف دشمن متجاوز داشتند؛ آنها در عملیات بیتالمقدس جزو اولین لشکرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسیدند و در آزادسازی خرمشهر سهم به سزایی داشتند. امیر سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» سال ۱۳۷۱ در سخنانی بهمناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر، درباره رشادتهای شهید خرازی در عملیات بیتالمقدس گفته است: «در قرارگاه صدای شهید خرازی را از بیسیم شنیدیم که میگفت اجازه دهید با یک گردان وارد خرمشهر شویم؛ اما به وی گفتیم، مگر میشود با یک گردان با چند لشکر روبهرو شد؛ بههر صورت او اصرار میکرد، ناخودآگاه به او اجازه دادیم، پس از ساعتی دوباره وی با بیسیم گفت، عراقیها تسلیم شدند و ما باورمان نمیشد؛ زیرا واقعاً این کار باورکردنی نبود که انجام دادند».
نقش شهید خرازی در عملیاتهای دیگری همچون «رمضان»، «والفجر مقدماتی»، «والفجر چهار» و «خیبر» در سمت فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، بههمراه رزمندگان دلاور آن لشکر، نقشی بیبدیل بود؛ مثلاً در عملیات «خیبر» که توأم با صدمات و مشقات زیادی بود دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگافزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود؛ اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقبنشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد؛ همچنین لشکر ۱۴ امام حسین (ع) تحت فرماندهی شهید خرازی، در عملیات «والفجر هشت» بهعنوان یکی از بهترین یگانهای عملکننده، لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم وا داشت و پیروزیهای چشمگیری را در منطقه فاو و کارخانه نمک که جزو پیچیدهترین مناطق جنگی بود، به دست آورد.
یکی دیگر از برگهای زرین کارنامه شهید خرازی عملیات غرورآفرین «کربلای سه» بود؛ این عملیات به قصد تصرف اسکله نفتی «الامیه» برای ضربهزدن به صدور نفت عراق و اثبات حاکمیت ایران بر خلیج فارس صورت گرفت.
شهید خرازی در عملیات «کربلای چهار» نیز با شش گردان از نیروهای آموزش دیده آبی و خاکی خود، در زیر آتش شدید دشمن بعثی وارد عملیات شد و پس از تصرف جزیره «امالرصاص» بهدلیل عدم الحاق و بمباران و آتش شدید دشمن، در پایان روز دوم عملیات بنابر دستور قرارگاه به عقب بازگشت؛ اما تعدادی از افراد گردان او به شهادت رسیدند. شهید خرازی در یک سخنرانی حماسی گفته است: «ما آمدیم از اسلام دفاع کنیم؛ اگرچه همه ما شهید شویم، ما نیامدیم پیروز شویم، ما آمدهایم به تکلیف عمل کنیم ما همین امروز آمادهایم».
عملیات «کربلای پنج» آخرین عملیاتی بود که رشادتها و تدابیر موفق حسین خرازی در فرماندهیاش را شهادت میدهد. وی در جلسهای با حضور فرماندهان گردانها و یگانها، از آنها بیعت گرفت که تا پای جان ایستادگی کنند و گفت: «هرکس عاشق شهادت نیست، از همین حالا در عملیات شرکت نکند؛ چراکه این، یکی از آن عملیات عاشقانه است و از حسابهای عادی خارج است».
لشکر ۱۴ امام حسین (ع) در عملیات «کربلای پنج» توانست با عبور از خاکریزهای هلالی که در پشت نهر جاسم که از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهی ادامه داشت، شکست سختی به بعثیها وارد آورد. عبور از این نهر بدان جهت برای رزمنگان مهم بود که علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یکی از دژهای شرق بصره بود که در کنار هم قرار داشتند.
حسین خرازی پس از عملیات «کربلای پنج» برای دیدار با خانواده به اصفهان آمد؛ اما پس از چند روز دوباره به جنوب احضار شد و سرانجام در حالی که عشق به خدای متعال سراسر وجود او را فراگرفته بود، در هشتم اسفند سال ۱۳۶۵، در منطقه عملیاتی شلمچه و نهرجاسم واقع در منطقه عمومی عملیات کربلای پنج به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
چند تن اسیران عراقی که چند روز پس از عملیات «کربلای پنج» و در جریان دفع پاتک بعثیها به اسارت درآمده بودند، در بازجوییهای خود در خصوص انتشار خبر شهادت حسین خرازی گفته بودند: «در جبهه ما جشن گرفتهاند؛ زیرا به ردههای مختلف از طریق بیسیم گفتهاند که یکی از فرماندهان بزرگ ایران کشته شده است».
حضرت آیتالله خامنهای در پی شهادت حسین خرازی با صدور پیامی، زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبهای که در این وادی قدم زدهاند را صفحه درخشندهای از تاریخ ملت دانستند.
«پروانه در چراغانی»،عقیق، زندگی با فرمانده،
یادگاران ۷، نامههای ناشناس، فاتحان خرمشهر ۱۴، سیمای سرداران شهید اسلام (حاج حسین خرازی) و آقای مدیر از جمله کتابهایی است که درباره این سردار شهید یا نگارش در آمده است.