به گزارش خبرگزاری ایمنا، مجله آمریکایی فارن افیرز در گزارشی به تحلیل سیاست خارجی ترامپ پس از پیروزی در انتخابات آمریکا پرداخته و نوشته است دونالد ترامپ برای دومین بار به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده انتخاب شده است. با وجود نظرسنجیهایی که پیشبینی میکردند نتیجه بسیار نزدیک خواهد بود، نتایج نهایی نسبتاً قاطع بود و اگرچه ما ترکیب دقیق نظم جدید را نمیدانیم، میدانیم که ترامپ در رأس آن خواهد بود.
این نشریه که وابسته به شورای روابط خارجی آمریکا است، معتقد است پیروزی ترامپ در سال ۲۰۱۶ بسیار غافلگیرکنندهتر بود و بخش زیادی از بحثها در هفتههای پس از روز انتخابات حول این سوالات میچرخید که او چگونه حکومت خواهد کرد و تا چه حد ممکن است به دنبال تغییر نقش ایالات متحده در جهان باشد. به دلیل غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ، سبک نامنظم و تفکر نه چندان منسجم او، برخی از همان سوالات امروز هم باقی مانده است. اما اکنون پس از چهار سال مشاهده رهبری او، چهار سال دیگر تحلیل دوران ریاست جمهوریاش و یک سال شاهد سومین کمپین او برای کاخ سفید، اطلاعات بسیار بیشتری در دست داریم. با این دادهها، میتوان پیشبینیهایی درباره آنچه ترامپ در دوره دوم خود سعی خواهد کرد انجام دهد، ارائه داد. ناشناخته اصلی این است که بقیه جهان چگونه واکنش نشان خواهند داد و نتیجه نهایی چه خواهد بود.
دو چیز اصلی روشن است. اول، مانند دوره اول ترامپ (و مانند تمام دورههای ریاست جمهوری)، کارکنان سیاست را شکل خواهند داد و گروههای مختلف برای نفوذ رقابت خواهند کرد - برخی با ایدههای رادیکال درباره تغییر دستگاه اداری و سیاست خارجی آمریکا، و برخی دیگر با دیدگاههای متعارفتر. اما این بار، گروههای افراطیتر دست بالا را خواهند داشت و از مزیت خود برای کنار گذاشتن صداهای معتدلتر، تضعیف ردههای متخصصان غیرنظامی و نظامی که آنها را «دولت عمیق» میبینند، استفاده خواهند کرد و شاید از اهرمهای دولتی برای مقابله با مخالفان و منتقدان ترامپ استفاده کنند.
دوم، جوهره رویکرد ترامپ به سیاست خارجی مبتنی بر معاملهگرایی آشکار است و این رویکرد بدون تغییر باقی مانده است، اما بستری که او در آن تلاش خواهد کرد تا شکل خاص معاملهگری خود را اجرا کند، به طور چشمگیری تغییر کرده است، زیرا جهان امروز بسیار خطرناکتر از دوره اول ریاست جمهوری اوست. سخنان انتخاباتی ترامپ، جهان را با عباراتی آخرالزمانی به تصویر کشید و خود و تیمش را به عنوان واقعگرایانی سرسخت معرفی کرد که خطر را درک میکنند. اما آنچه آنها ارائه دادند واقع گرایانه نیست، بلکه مجموعهای از لافزنیهای خیالی و راهحلهای سطحی است که هیچ درک واقعی از تهدیدهایی که ایالات متحده با آن روبروست را منعکس نمیکند. اینکه آیا ترامپ واقعاً میتواند منافع آمریکا را در این محیط پیچیده محافظت کند یا نه، ممکن است به این بستگی داشته باشد که او و تیمش چقدر سریع کاریکاتور انتخاباتی که کمی بیش از نیمی از رأیدهندگان را متقاعد کرد کنار بگذارند و در عوض با جهان آنگونه که واقعاً هست روبرو شوند.
در مجموع پیتر دی. فیور، نویسنده این مقاله معتقد است رویکرد دونالد ترامپ در دور دوم ریاست جمهوریاش به سیاست خارجی بدون تغییر باقی مانده و بر معاملهگرایی آشکار متمرکز است که چالشی را برای متولیان سیستم موجود سیاستگذاری امنیت ملی آمریکا ایجاد میکند. این رویکرد ترامپ به معنای ادامه سیاست خارجی مبتنی بر منافع مستقیم و کوتاهمدت است، بدون در نظر گرفتن ملاحظات سنتی یا روابط بلندمدت. درواقع این شیوه عمل، نظام فعلی سیاستگذاری امنیت ملی را که بر اساس اصول و روابط پایدار بنا شده است، با چالشهای جدی مواجه میکند. متولیان این نظام، که شامل نیروهای نظامی و کارمندان دولت میشوند، باید خود را با این رویکرد جدید و غیرمتعارف در سیاست خارجی وفق دهند، که میتواند به تغییرات اساسی در نحوه تعامل آمریکا با جهان منجر شود.
این استاد علوم سیاسی و سیاست عمومی در دانشگاه دوک در مقاله خود نوشته است رویکرد دولت ترامپ به سیاست خارجی توسط افرادی شکل خواهد گرفت که برای نفوذ رقابت میکنند، با این تفاوت که این بار گروههای افراطیتر دست بالا را خواهند داشت، آن هم در شرایطی که زمینه سیاست خارجی ترامپ به طور چشمگیری تغییر کرده و جهان به مکانی خطرناکتر تبدیل شده است.
به گفته فارن افیرز، انتخاب مجدد ترامپ منجر به تغییر در سیاست خارجی آمریکا خواهد شد، به طوری که متحدان تلاش میکنند او را راضی نگه دارند و دشمنان فرصتهایی را مقابل خود میبینند، برای مثال، ترامپ قول داده است تلاش کند اوکراین را مجبور به واگذاری سرزمین به روسیه کند و برخلاف بسیاری از وعدههای انتخاباتی، این یکی باورپذیر است، زیرا ترامپ خود را با مشاوران ضد اوکراین و طرفدار پوتین احاطه کرده است. برنامه او برای اوکراین نیز احتمالاً اجرا خواهد شد زیرا کاملاً در محدوده اختیارات ریاست جمهوری قرار دارد. تنها سوال این است که آیا پوتین تسلیم جزئی را با این درک که همیشه میتواند بقیه سرزمین اوکراین را پس از اینکه ترامپ با موفقیت «بیطرفی» را بر کییف تحمیل کرد تصرف کند، خواهد پذیرفت یا اینکه پوتین بلوف ترامپ را خواهد خواند و فوراً خواستار تسلیم کامل خواهد شد.
مزایای بازگشت ترامپ برای چین کمتر آشکار است، زیرا چندین مشاور کلیدی ترامپ در این تفکر غیرواقعی غرق شدهاند که ایالات متحده میتواند منافع خود را در اروپا فدا کند در حالی که به نوعی بازدارندگی در برابر تجاوزات چین در شرق آسیا را نیز تقویت میکند. اقدامات اولیه دولت جدید ترامپ در آسیا ممکن است در نگاه اول تهاجمی به نظر برسد. برای مثال، اگر ترامپ بتواند تعرفههای عظیمی را که برای وضع بر کالاهای چینی پیشنهاد کرده است اعمال کند، اقتصاد چین ممکن است متحمل برخی دردها شود، اگرچه درد برای مصرفکنندگان آمریکایی بیشتر و فوریتر خواهد بود. و ترامپ احتمالاً به دنبال راهی برای نمایش قدرت نظامی آمریکا در آسیا خواهد بود تا گسست از آنچه او ضعف بایدن توصیف کرده است را نشان دهد.
اما بعید است که تعرفهها به طور معناداری سیاستهای چین را تغییر دهند یا اینکه تندروی نمایشی به افزایش پایدار نظامی در آسیا تعبیر شود. از سوی دیگر ترامپ شرایط خاصی را برای دفاع از تایوان تعیین کرده و خواستار چهار برابر شدن بودجه دفاعی تایپه برای دریافت حمایت قویتر آمریکا شده است. این استراتژی خیالی ممکن است در اثر تناقضات خود فرو بپاشد و احتمال دارد که مشارکت چین و روسیه با چشمانداز عقبنشینی آمریکا در هر دو صحنه اصلی مواجه شود.
این نشریه آمریکایی در ادامه یادآور شده در طول کمپین انتخاباتی، ترامپ و ونس خود را مردان صلح معرفی کردند و رقیب خود، معاون رئیسجمهور کامالا هریس و متحدانش را جنگطلب خواندند. استفن میلر، یکی از وفادارترین مشاوران ترامپ، تصویری زنده از انتخاب هریس را ارائه داد. او در پلتفرم اجتماعی X نوشت: «این پیچیده نیست. اگر به کامالا رأی دهید، لیز چنی وزیر دفاع میشود. ما به یک دوجین کشور حمله میکنیم. پسران میشیگان برای جنگ با پسران خاورمیانه به خدمت گرفته میشوند. میلیونها نفر میمیرند. ما به روسیه حمله میکنیم. ما به کشورهای آسیا حمله میکنیم. جنگ جهانی سوم. زمستان هستهای.»
با این وجود نویسنده معتقد است این تصویر ضمنی از ترامپ به عنوان یک فرد محتاط باید برای هر کسی که تهدیدهای دوره اول او مبنی بر رها کردن «آتش و خشم» بر کره شمالی یا ترور پرخطر یک ژنرال ارشد ایرانی را به یاد میآورد، تکاندهنده باشد. انزواطلبی خالص پیامهای کمپین او میتواند به جلیقهای تنگ تبدیل شود که سیاست خارجی دولت ترامپ را در زمانی بحرانی فلج میکند. اما ترامپ به طور معروف از چنین قیدهایی رها میشود و در برابر محدود شدن مقاومت میکند. همانطور که مکمستر در خاطرات خود توصیف میکند، مشاوران زیرکتر ترامپ از این به نفع خود استفاده میکردند و هر آنچه میخواستند او انجام دهد را به عنوان همان چیزی که دشمنانش میگفتند نمیتواند انجام دهد، جلوه میدادند. این ترفند برای مدتی محدود کار میکرد، اما در نهایت، ترامپ ناگزیر در مسیری کاملاً متفاوت حرکت میکرد. این بار، ممکن است این تکانشی بودن به جای توانمندسازی، جناحهای افراطیتر تیم او را ناکام بگذارد.
ترامپ فرصت تعیین سیاست امنیت ملی آمریکا را به دست آورده و تیم او اعتماد به نفس بیش از حد کافی دارد. جهان به زودی خواهد فهمید که آیا او خرد کافی برای این کار را هم دارد یا خیر؟