کد خبر: 19724
تاریخ و ساعت انتشار: 1404/02/09 07:55
منبع: rokhdadshahr.ir

سفر به باکو؛ قفل زنگزور و کلید صلح

در روزگاری که قفقاز میان چنگال طمع و نقشه‌های شوم گرفتار آمده، سفر مسعود پزشکیان به باکو چون گامی استوار در میانه طوفان بود؛ گامی برای بستن راه نفوذ بیگانگان و زنده کردن پیوندهای فراموش‌شده.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در سال‌های اخیر، صحنه قفقاز، جولانگاهی تازه برای دسیسه‌بافی‌های رژیم اشغالگر قدس شده است؛ رژیمی که هرجا بوی فتنه و سودا به مشام برسد، بی دعوت، خود را به آنجا می‌رساند. در این میان، جمهوری آذربایجان، خواسته یا ناخواسته، فرش قرمزی پیش پای بازیگران صهیونیستی گسترده و راه نفوذشان را هموارتر کرده است. همسایگی آذربایجان با ایران و موقعیت طلایی این سرزمین در نقشه آرزوهای خام صهیونیست‌ها، بهانه‌ای شده تا این مهمانان ناخوانده، سودای نفوذ عمیق‌تر را در سر بپرورانند.

سفر یک‌روزه رئیس‌جمهور ایران به باکو، درست در بزنگاهی رخ داد که محفل‌نشینی‌های ترکیه و اسرائیل برای چانه‌زنی بر سر آینده قفقاز در جریان بود. باکو، بی‌آنکه بداند، به میعادگاه مشورت‌های مشکوک بدل شده بود؛ اما دیپلماسی ایران، با تدبیری از جنس بیداری، کوشید تا سایه این دخالت‌ها را کوتاه کند.

در این مسیر، شتاب‌بخشی به پروژه‌های نیمه‌تمام تجاری و کریدوری، چون سدّی محکم، می‌تواند برابر طغیان شیطنت‌های صهیونیستی قد علم کند. گواه این اهتمام، امضای نزدیک به هفت تفاهم‌نامه مشترک میان ایران و آذربایجان در عرصه‌های گوناگون بود؛ تفاهم‌هایی که فراتر از واژه‌ها، پیامی روشن به گوش‌های شنوا مخابره می‌کرد: قفقاز، جولانگاه بیگانگان نخواهد شد.

رئیس‌جمهور ایران با هوشمندی، دیپلماسی فرهنگی را به خدمت گرفت و با تکیه بر ریشه‌های مشترک، زبانی به کار بست که از دیوار بی‌اعتمادی عبور می‌کند. او در دیدار با علی‌اف، از پیوندهای کهن گفت، از تاریخی که مشترک است و از فرهنگی که در جان هر دو ملت ریشه دارد. این تکیه بر همزبانی و همدلی، خنجری بود در قلب نقشه‌های آنان که می‌خواهند از شکاف‌ها، پل‌های خیانت بسازند.

بی‌شک، روابط ایران و آذربایجان پرپیچ‌وخم است؛ اما در میدانی که فتنه‌گران کمان به دست گرفته‌اند، همین دیپلماسی فرهنگی و سیاست همدلی، سپری خواهد بود در برابر تیرهای زهرآگینی که از کمان اسرائیل رها می‌شود.

سفر به باکو؛ قفل زنگزور و کلید صلح

در ادامه برای بررسی بیشتر ابعاد مختلف این سفر استراتژیک با احسان موحدیان، کارشناس مسائل قفقاز به گفت‌وگو پرداختیم که از نظر خواهید گذراند.

ایمنا: سفر دکتر پزشکیان به باکو در چه شرایطی انجام شده است؟ به عبارتی چالش‌های اساسی در روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان کدام‌اند و آیا همکاری با رژیم صهیونیستی، کریدور زنگزور، مناقشات مرزی و حتی انرژی، می‌توانند منافع ملی ایران را تهدید کنند؟ برای حفظ منافع ملی ایران در این سفر، چه مسائل مهمی باید مورد رایزنی قرار گیرند؟

موحدیان: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای متعدد در این منطقه، جمهوری آذربایجان یکی از این کشورها بود که ایران از ابتدا نفوذ قابل توجهی در آن داشت. این موضوع عمدتاً به دلیل پیوندهای تاریخی، تمدنی و فرهنگی آذربایجان با حوزه تمدنی ایران بزرگ و مشترکات هویتی، دینی و تمدنی میان دو کشور بود. بااین‌حال، ایران با تصور تضمین‌شده بودن نفوذ خود در این کشور به دلیل همین شباهت‌ها، دچار غفلت شد و این مسئله فرصتی را برای رقبای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران، به‌ویژه رژیم صهیونیستی، فراهم کرد تا حضور خود در جمهوری آذربایجان را گسترش دهند. نتیجه این روند به جایی رسید که اسرائیل از آذربایجان به‌عنوان پایگاهی برای تهدید منافع ایران و حتی اجرای عملیات‌های ضدایرانی استفاده کرد و این چالش اساسی در روابط دو کشور پدید آمد.

مسئله دیگر، تلاش‌های جمهوری آذربایجان با هویت سازی جعلی علیه ایران بود که با محوریت ترکیه، رژیم صهیونیستی و انگلیس شکل گرفت. این اقدامات با هدف ایجاد هویتی ساختگی برای شیعیان آذربایجان طراحی شد که در تقابل مستقیم با هویت ایرانی-شیعی و پیوندهای تاریخی آذری‌های ایران با مرکزیت تمدنی ایران قرار داشت.

مشکلات بعدی شامل تلاش جمهوری آذربایجان برای تسلط بر جنوب ارمنستان و ایجاد کریدور جعلی زنگزور جهت عبور بدون کنترل مرزی و گمرکی از خاک ارمنستان بود. این طرح که گاهی با ادعای اشغال مناطق مرزی همراه می‌شد، می‌توانست به خفگی ژئوپولیتیک ایران و از دست دادن مرز مشترک با یک همسایه منجر شود. همزمان، همگرایی ترکیه و آذربایجان در راستای تشکیل «جهان ترک» یا «ناتوی ترکی» و همکاری‌های نظامی-اقتصادی آنها نگرانی‌ها را تشدید کرد. فعالیت گروه‌های تکفیری، تجزیه‌طلب، پانترک و قوم‌گرا در رسانه‌های داخلی که با اظهارات ضدایرانی همراه بود، نیز به تهدید منافع ملی و همبستگی ملی ایران دامن زد. این مجموعه عوامل، موجبات نگرانی و تشدید تنش‌های منطقه‌ای را فراهم آورد.

در دو مناقشه قره‌باغ در دهه ۱۹۹۰ میلادی و جنگ ۲۰۲۰، ایران سیاستی را اتخاذ کرد که عملاً به حمایت از مواضع جمهوری آذربایجان تعبیر شد. در جنگ اخیر ۲۰۲۰، آذربایجان با بازپس‌گیری مناطق تحت کنترل ارمنستان، حاکمیت خود را بر قره‌باغ تثبیت نمود.

مقام معظم رهبری در سخنرانی آبان ۱۳۹۹، با تأکید بر مالکیت جمهوری آذربایجان بر قره‌باغ، کنترل کنونی این منطقه توسط باکو را تحقق بخشی از مواضع اعلامی ایران عنوان کردند که این امر محقق شده است. ایشان همچنین بر ضرورت تأمین امنیت و حق زندگی ارمنی‌های ساکن قره‌باغ تأکید نمودند؛ بااین‌حال کوچ اجباری بیش از ۱۰۰ هزار ارمنی از این منطقه بر اساس گزارش‌های بین‌المللی، اتفاق افتاده که نه‌تنها با منشور سازمان ملل و حقوق بین‌الملل بشردوستانه، بلکه با اصول حقوق بشر اسلامی در تضاد است و این افراد حق بازگشت به سرزمین خود را دارند.

البته اظهارات اخیر دکتر پزشکیان مبنی بر تأکید بر تمامیت ارضی قره‌باغ به‌عنوان بخش جدایی‌ناپذیر جمهوری آذربایجان، همسو با مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران و همچنین مورد پذیرش دولت ارمنستان است. بااین‌حال، مسئله اصلی به آوارگی اجباری ساکنان ارمنی منطقه و پیامدهای ژئواکونومیک آن مربوط می‌شود که گزارش‌ها از فعالیت شرکت‌های وابسته به اسرائیل در مناطق مرزی هشت‌کیلومتری ایران تحت عنوان پروژه‌هایی مانند «دامداری هوشمند» و «احداث کارخانه‌های اقتصادی»، نگرانی‌هایی درباره اهداف پنهان این اقدامات در تهدید امنیت ملی ایران ایجاد کرده است. بنابراین اگر بر مالکیت سرزمینی جمهوری آذربایجان بر قره‌باغ تأکید می‌شود، لازم است به‌موازات آن، هرگونه اقدامات بی‌ثبات‌کننده در مرزهای ایران نیز محکوم شده و حق بازگشت امن آوارگان ارمنی به سرزمین‌های مبدأ مورد حمایت قرار گیرد.

مسئله دیگری که در سخنان رهبری در سال ۱۳۹۹ مطرح شد، حفظ فاصله تکفیری‌ها از مرزهای ایران بود؛ با این حال تحقق کامل این موضوع محل تردید است چراکه حتی دولت جمهوری آذربایجان نیز در مواردی با این گروه‌ها درگیر شده است. این جریان‌ها ضمن فعالیت‌های فرهنگی، موجب تغییر مذهب برخی شیعیان آذربایجان به سبک اهل سنت شده‌اند. همچنین، شاهد بازداشت دین‌داران و علاقمندان به ایران در این کشور هستیم. محدودیت‌های اعمال‌شده بر انجام مناسک مذهبی مانند حضور کودکان در مساجد به‌ویژه در ماه محرم، نگرانی‌هایی درباره نقض آزادی‌های مذهبی ایجاد کرده است. این در حالی است که به نظر می‌رسد اقلیت‌های دیگر از جمله یهودیان از آزادی‌های دینی برخوردارند، اما شیعیان که اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند، با محدودیت‌های گسترده مواجه هستند.

مسئله دیگری که برای جمهوری اسلامی ایران در این حوزه حائز اهمیت است، موضوع بسته‌ماندن مرز زمینی دو کشور طی نزدیک به پنج سال گذشته است. بر اساس اسناد، مرز ایران و جمهوری آذربایجان از سال ۱۳۹۹ به بهانه همه‌گیری کرونا مسدود شده و این انسداد تاکنون ادامه داشته است. این اقدام منجر به تضعیف چشمگیر مراودات مردمی، دیپلماسی عمومی و تعاملات اقتصادی-تجاری بین دو کشور شده است. در مقابل، همکاری‌های جمهوری آذربایجان با ترکیه و اسرائیل تشدید شده که این رویکرد ایران‌گریزی از سوی باکو از دید تهران غیرقابل پذیرش است.

نگرانی‌های ایران معطوف به تأثیر این سیاست‌ها بر استحاله هویتی مردم آذربایجان از طریق گسترش روابط با اسرائیل و محدودیت‌های اعمال‌شده بر نهادهای ایرانی فعال در این کشور است. ضروری است دولت آذربایجان ضمن بازگشایی مرز زمینی، امکان فعالیت مجدد نهادهای ایرانی را فراهم کرده و به عادی‌سازی روابط دوجانبه و ارتباطات مردمی بین دو کشور اقدام کند.

در حوزه کریدورهای ترانزیتی نیز نگرانی‌های جدی وجود دارد. ایران خواهان شکل‌گیری مسیرهای کریدوری از جمله مسیر آذربایجان است تا امکان انتقال کالا به روسیه و سایر مقاصد بدون اختلال فراهم شود.

مسئله دیگر مربوط به طرح انتقال گاز روسیه به ایران است که در آن مسیر آذربایجان به‌عنوان گزینه اصلی مطرح شده است. محدودیت این طرح به انحصاری شدن مسیر جمهوری آذربایجان و نبود گزینه‌های جایگزین مانند مسیرهای ترکمنستان یا گرجستان-ارمنستان بازمی‌گردد. این انحصار در بلندمدت می‌تواند تهدیدی برای منافع ملی ایران محسوب شود که نیازمند توجه فوری و برنامه‌ریزی راهبردی است.

مسئله دیگری که نیازمند توجه ویژه است، نقش جمهوری آذربایجان در تأمین ۴۰ تا ۶۰ درصد نفت و سوخت نظامی اسرائیل طی بیش از دو سال اخیر است. این در حالی است که رهبری ایران بارها بر ضرورت توقف ارسال کالاها و منابع انرژی به رژیم صهیونیستی توسط کشورهای اسلامی تأکید کرده‌اند. آذربایجان این انتقال را از طریق ترکیه و خط لوله باکو-جیحان به اسرائیل انجام می‌دهد. با وجود نقش امارات در این معادله، تمرکز اصلی بر آذربایجان است که تداوم این روند می‌تواند به عنوان عاملی حیاتی در حفظ توان عملیاتی ماشین جنگی اسرائیل ارزیابی شود.

نکته کلیدی دیگر در بحث کریدور زنگزور، تأکید اخیر دکتر پزشکیان بر لزوم احترام به تمامیت ارضی کشورها و عدم طمع به خاک ارمنستان است. ایشان در سخنرانی اخیر و مصاحبه با شبکه تلویزیونی دولتی آذربایجان تصریح کردند که ایران طی سه دهه گذشته دسترسی آذربایجان به نخجوان را از طریق خاک خود به‌صورت تقریباً رایگان تأمین کرده و اکنون نیز با ساخت بزرگراه ارس، مسیر امن و سریع و استانداردی برای این منظور ایجاد می‌کند. بر این اساس، انتظار می‌رود جمهوری آذربایجان ضمن فعالیت در محدوده سرزمینی خود، به حقوق ارضی ارمنستان در منطقه سیونیک احترام گذارد.

سفر به باکو؛ قفل زنگزور و کلید صلح

ایمنا: شنیده‌ها حاکی از سفر قریب‌الوقوع بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به آذربایجان است. پیامدهای احتمالی سفر نتانیاهو به باکو برای منافع ملی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران چیست؟

موحدیان: نگرانی اصلی ایران پس از سفر دکتر پزشکیان به باکو، احتمال سفر نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی به این کشور در فاصله زمانی کوتاه است. این اقدام می‌تواند حاوی پیام سیاسی القای پذیرش روابط صمیمانه آذربایجان و اسرائیل از سوی ایران تلقی شود. بنابراین با توجه به سوابق جمهوری آذربایجان در تقابل با دین‌داران، تضعیف میراث تمدنی مشترک و نشانه‌های هویتی پیونددهنده به ایران، ابراز صریح این دغدغه‌ها از سوی تهران بدون لکنت و تعارف ضروری است.

ایمنا: چگونه می‌توانیم با حضور مؤثر در منطقه قفقاز جنوبی، خطر نفوذ رژیم صهیونیستی را خنثی کرده و همزمان روابط ایران و جمهوری آذربایجان را بهبود بخشیم؟

موحدیان: در روابط ایران و جمهوری آذربایجان، نفوذ قابل‌توجه اسرائیل و تلاش این رژیم برای پیشبرد سیاست سه‌مرحله‌ای «بدهکارسازی، شرمنده‌سازی و منفعل‌سازی» ایران از طریق رسانه‌ها و گفتگوهای دیپلماتیک، چالشی جدی محسوب می‌شود. این جریان در تلاش است تا وانمود کند که ایران در قبال آذربایجان کوتاهی کرده، سیاست‌های نادرست اتخاذ نموده و نیازمند تجدید نظر در رویکردهای خود است. این جریان با تکرار اتهاماتی مانند «بی‌توجهی به منافع آذربایجان» و «عدم پاسخگویی به مطالبات طرف مقابل»، درصدد ایجاد حس بدهکاری، شرمساری و انزوای سیاسی برای ایران است که ضرورت بازنگری در سازوکارهای ارتباطی دو کشور را ایجاب می‌کند.

با این حال، مرور تاریخچه روابط دو کشور نشان می‌دهد که ایران به عنوان همسایه‌ای متعهد همواره حامی تمامیت ارضی آذربایجان، مشارکت‌کننده در آزادسازی قره‌باغ و ارائه‌دهنده کمک‌های لجستیکی و سیاسی به این کشور بوده است. بنابراین چنین مواضعی نیازمند بازتاب واقع‌بینانه در رسانه‌ها و دیپلماسی عمومی برای خنثی‌سازی روایت‌های جهت‌دار است.

در این شرایط، باکو به‌جای کاهش تنش‌ها، روابط خود با اسرائیل را تقویت کرده و به‌نظر می‌رسد حضور گروه‌هایی نظیر تکفیری‌ها، نیروهای ناتو، جریان‌های تجزیه‌طلب پانترک و صهیونیست‌ها در مرزهای ایران تشدید شده است. برای مقابله با این وضعیت، ضروری است ابتدا مرزهای زمینی بازگشایی شود تا تردد آزادانه شهروندان، تبلیغات غلط صهیونیست‌ها و انگلیسی‌ها را خنثی کند و بستر همکاری‌های اقتصادی و اجرای پروژه‌های مشترک فراهم گردد.

همچنین افزایش وابستگی اقتصادی آذربایجان به ایران از اهمیت راهبردی برخوردار است. پیش‌تر، باکو برای تأمین گاز نخجوان از ایران استفاده می‌کرد، اما اخیراً با احداث خط لوله انتقال گاز به ترکیه، درصدد است نیاز خود به گاز ایران را کاهش دهد. این روند نشانه‌ای نامطلوب از تمایل به کاهش وابستگی در روابط است.

بر این اساس، ضروری است ایران با افزایش فعالیت‌های اقتصادی به ویژه از طریق فعال‌سازی کریدورهای ارتباطی خود با آذربایجان و روسیه، نقش محوری در مسیرهای انتقال کالا و انرژی ایفا کند. متنوع‌سازی کریدورهای موجود و تقویت مسیر ایران-آذربایجان-روسیه، وابستگی اقتصادی دوجانبه را افزایش خواهد داد و مانور ژئوپلیتیکی رقبا را محدود می‌سازد.

ایمنا: در مذاکرات دوجانبه دیپلماتیک، مباحث فرهنگی همواره از جمله موضوعات کلیدی مورد توجه طرفین است. به نظر شما در این سفر، چه ابعاد فرهنگی می‌تواند در کانون رایزنی‌های احتمالی قرار گیرد؟

موحدیان: بله، جدای از مباحث مطرح شده، در حوزه فرهنگی نیز نباید منفعل عمل کنیم. اشکال موجود این است که با تحریک اسرائیل، انگلیس و ترکیه در جمهوری آذربایجان، تبلیغات دروغینی مبنی بر وجود یک امپراتوری تاریخی آذربایجان منتشر می‌شود؛ ادعایی که مدعی است روس‌ها و ایرانی‌ها این سرزمین را بین خود تقسیم کرده‌اند و اکنون استان‌های آذربایجان ایران باید به این امپراتوری فرضی بپیوندند. این ادعاها مبتنی بر تاریخ‌سازی جعلی و هویت‌سازی غیرواقعی است.

نمونه دیگر، انتساب نادرست نظامی گنجوی به‌عنوان شاعر ملی جمهوری آذربایجان است، درحالیکه نظامی حتی ویژگی‌های ترکی در آثارش آشکار نیست. همچنین در ترکیه، سیاست‌های مشابهی درباره ابن‌سینا و مولانا دنبال می‌شود.

ما باید با رویکردی منطقی و آرام، از ظرفیت‌های رسانه‌ای، هنری، ورزشی و دانشگاهی مانند ساخت مستند، فیلم و سریال استفاده کنیم تا نادرستی این ادعاها را اثبات نمائیم. بهره‌گیری همزمان از ظرفیت‌های تشیع، تمدن ایرانی-اسلامی، زبان فارسی و گویش آذری، همراه با پرهیز از رویکرد صرفاً ایدئولوژیک و توجه به اقوام تات، تالش و چالش‌های منطقه، می‌تواند موجب همراهی مردم و درک صحیح از مواضع ما شود.

امیدوارم دکتر پزشکیان در این سفر، همانگونه که بر مسئله قره‌باغ تأکید دارند، سایر نگرانی‌های ایران را نیز مطرح کنند که مهمترین آنها حفظ تمامیت ارضی ارمنستان، پیشنهاد استفاده از خاک ایران به‌عنوان کریدور ترانزیتی در صورت نیاز آذربایجان، خطرات همکاری با رژیم صهیونیستی و طمع‌ورزی‌های این رژیم در منطقه که به زیان مردم خود آذربایجان تمام خواهد شد، ضرورت مقابله با گروه‌های تکفیری، کاهش همکاری با ناتو و مهار جریان‌های پانترکی و تجزیه‌طلب است.

نکته کلیدی دیگر در حوزه اقتصاد، مخالفت ایران با احداث خط لوله در بستر دریای کاسپین است. این دریا به دلیل موقعیت زلزله‌خیز، ریسک بالایی برای انتقال انرژی از کشورهای آسیای مرکزی به‌ویژه ترکمنستان و قزاقستان به جمهوری آذربایجان و سپس اروپا دارد که مغایر منافع ملی ایران است. در مقابل، سواپ گاز ترکمنستان و آذربایجان از مسیر ایران گزینه بهینه‌تری است که هم از نظر اقتصادی مقرون‌به‌صرفه است، هم آلودگی زیست‌محیطی کمتری دارد، و هم منافع دوجانبه را تأمین می‌کند.

این درهم تنیدگی اقتصادی و فرهنگی می‌تواند زمینه‌ساز تقویت همکاری‌های امنیتی و کاهش نفوذ رژیم صهیونیستی شود که در نهایت به سود منافع ملی ایران و حتی جمهوری آذربایجان خواهد بود.

با این حال، پیش‌نیاز اساسی، اصلاح درک متقابل است. این تصور که ایران عامل اصلی چالش‌های موجود است، نادرست و گمراه‌کننده می‌باشد. ما نه به باکو بدهکاریم، نه در قبال آنان شرمسار، و نه باید سیاست‌های انفعالی در پیش بگیریم. در عوض، باید همزمان مشوق‌های راهبردی ارائه دهیم و هشدار دهیم که عدم تأمین منافع ایران و تخطی از سیاست‌های مبتنی بر دوستی، محرومیت از مزایای همکاری با تهران را در پی خواهد داشت و جمهوری اسلامی ایران در راستای تأمین و حفاظت از منافع ملی خود بسیار جدی است.

ایمنا: با توجه به ادعای باکو درباره «عقبه تروریستی» حمله به سفارتش در تهران و تأکید ایران بر انگیزه‌های فردی، پیامدهای راهبردی این حادثه بر روابط دوجانبه و مواضع منطقه‌ای تهران را چطور ارزیابی می‌کنید؟

موحدیان: حادثه حمله به سفارت آذربایجان در تهران، رخدادی با ریشه‌های فردی و غیردولتی بود که دولت ایران هیچ نقش سازمان‌یافته‌ای در آن نداشت. بر اساس گزارش‌های موجود، این اقدام ناشی از اختلافات شخصی فرد مهاجم که همسرش تبعه آذربایجان بوده و بدون اجازه وی با صدور مجوز تردد از سفارت به کشورش بازگشته بود، شکل گرفت. تکرار مراجعات بی‌پاسخ این فرد به سفارت و سهل‌انگاری دیپلماتیک در صدور مجوزهای غیرقانونی، به تشدید تنش‌ها انجامید.

ادعای اخیر رئیس‌جمهور آذربایجان مبنی بر وجود عقبه‌های تروریستی در این حمله و پیش‌شرط قراردادن اعدام عامل حمله برای بهبود روابط، نقطه‌ای چالش‌برانگیز در مناسبات دوجانبه است. این در حالی است که شواهد قضائی ایران و گزارش وزارت اطلاعات بر انگیزه‌های شخصی و عدم دخالت نهادهای دولتی تأکید دارند. تعطیلی سفارت آذربایجان پس از حادثه نیز واکنشی نامتناسب با ماهیت فردیِ این اقدام بود، چراکه مشکل اصلی از بی‌تدبیری خود سفارت در صدور مجوزهای غیرقانونی نشئت می‌گرفت.

بر این اساس، به نظر می‌رسد که حادثه حمله به سفارت آذربایجان در تهران، فرصت راهبردی برای باکو فراهم کرد تا با بهره‌گیری از فضای ملتهب پس از حمله، افتتاح سفارت خود در اسرائیل را بدون مواجهه با چالش جدی از سوی ایران عملیاتی کند. این اقدام که همزمان با عادی‌سازی علنی روابط با رژیم صهیونیستی صورت گرفت، جمهوری آذربایجان را به نخستین کشور شیعه دارای سفارت رسمی در سرزمین‌های اشغالی تبدیل نمود.

با این حال، تلاش جمهوری آذربایجان برای استفاده ابزاری از این رویداد به‌منظور افزایش فشار بر ایران و باج‌گیری بیشتر از جمله بازگرداندن گروه‌های منتقد آذربایجان مانند حسینیون و تغییر موضع ایران درباره کریدور زنگزور به نتیجه نرسید و در نهایت، باکو ناگزیر شد سفارت خود در تهران را مجدداً بازگشایی و فعالیت‌های آن را از سر بگیرد.

منبع: imna-861747

1404/02/09 07:55
بازگشت