کد خبر: 20342
تاریخ و ساعت انتشار: 1404/02/22 07:59
منبع: rokhdadshahr.ir

مذاکره زیر سقف تردید

در حالی‌که لبخندهای دیپلماتیک میانجی‌ها فضای مسقط را تلطیف می‌کرد، مذاکره‌کنندگان با چمدانی از تردید و بدبینی پای میز نشستند. ایران بر اصول ایستاد و آمریکا همچنان در هزارتوی تناقض‌ها قدم می‌زد؛ گفت‌وگو ادامه یافت، اما بی‌اعتمادی عمیق‌تر شد

به گزارش خبرگزاری ایمنا، دور چهارم از سلسله گفت‌وگوهای غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده، روز گذشته در مسقط، پایتخت همیشه میانجی‌گر عمان، با چاشنی سه ساعت گفت‌وگو به پایان رسید؛ سه ساعتی که نه به اندازه کافی برای حل سوء‌تفاهم‌های چند دهه، بلکه برای سنجش عمق شکاف‌ها و عمق لبخندهای دیپلماتیک کفایت می‌کرد. هرچند طرف آمریکایی در ویترین رسانه‌ای خود همچنان با ژست‌های خشن و شعارهای متناقض ضدایرانی ظاهر می‌شود، اما در پشت درهای بسته، همان دست‌هایی را دراز می‌کند که پیش‌تر با مشت گره کرده به سوی تهران نشانه رفته بود.

تهران اما، وفادار به اصول و در عین حال آگاه به بازی‌های فرسایشی طرف مقابل، کوشید رویکردی واقع‌بینانه اتخاذ کند؛ رویکردی که هم بر اصول تکیه داشت و هم بر درک قواعد بازی قدرت. در مقابل، آمریکا همان بازیگر نمایش‌های دوجانبه کوشید تا با زبانی سخن بگوید و با دستانی دیگر عمل کند؛ گفتن از بن‌بست و بستن از راه باز.

در این میان، رسانه‌ها بدل به صحنه‌ای شدند برای زورآزمایی روایت‌ها. هر یک از طرفین کوشیدند «داستانی» از مذاکرات بسازند که نه الزاماً واقعیت، که مطلوب آن‌ها را بازتاب دهد. ولی بر خلاف طنین بلند صدای آمریکایی‌ها در CNN و رسانه‌های همسو، که از شدت و صلابت گفت‌وگوها حکایت می‌کرد، شواهد میدانی و لحن میانه‌روانه طرف عمانی نشان می‌داد که فضای مذاکرات نه آن‌چنان تیره بود که باید، و نه آن‌قدر روشن که می‌خواستند وانمود کنند.

جزئیاتی که ناگفته ماندند

در حالی که تحلیلگران به‌واسطه لفاظی‌های تند آمریکایی‌ها انتظارات از این دور مذاکرات را پایین تصور می‌کردند، استیو ویتکاف، نماینده واشنگتن، با طبل توخالی «صفر کردن غنی‌سازی» و «جمع کردن بساط نطنز و فردو» وارد میدان شد؛ طبل‌هایی که بیش از آن‌که نشان از قاطعیت داشته باشند، پژواکی از توهم قدرت یک‌جانبه در دنیای چندقطبی امروز بودند. این ادعاها بیش از آن‌که تهدید باشند، بوی بازتولید سیاست‌های فرسوده دوره بایدن را می‌دادند؛ همان دولتی که نه توان جنگ داشت، نه جرات صلح.

اما پشت این فریادها، صدای پای ۱۲ کارشناس آمریکایی در هتل مذاکرات شنیده شد؛ حضوری که نشان می‌داد کاخ سفید، علیرغم هیاهوی رسانه‌ای، برای گفت‌وگوهای «جدی و فنی» کمربند بسته است. این تناقض، بار دیگر نشان داد که در مذاکرات با واشنگتن، «کلمات» همیشه در خدمت «پوشاندن نیت» ها هستند، نه برای مقصود آن‌ها.

مذاکرات سه ساعت به طول انجامید و به تعبیر سخنگوی وزارت امور خارجه، «دشوار، اما مفید» بود؛ تعبیری که می‌توان آن را این‌گونه خواند: عبور از مین‌گذاری‌های زبانی آمریکا و رسیدن به خطوطی که هنوز امکان گفت‌وگو در آن باقی‌است. طرف عمانی، که در این میان نقش داوری بی سوت را بازی می‌کند، قرار است مکان و زمان دور بعدی را اعلام کند؛ نشانه‌ای از این‌که حتی در بی‌اعتمادی عمیق، گاه روزنه‌هایی برای ادامه گفت‌وگو باقی می‌ماند.

با این حال، اعلام رضایت زودهنگام رسانه‌های غربی، بیش از آن‌که نشانه پیشرفت باشد، بخشی از تاکتیک قدیمی آمریکاست، آن‌ها که روزی با وعده «توافق بهتر» از برجام خارج شدند، حالا در سایه سنگین همان اشتباه، به دنبال چیزی کم‌فروغ‌تر از گذشته‌اند

تأکید بر حقی که قابل چانه‌زنی نیست

در حالی‌که واشنگتن همچنان با زبانِ فشار و سیاستِ چماقِ رسانه‌ای به میدان مذاکرات می‌آید، ایران بی‌هیاهو اما استوار، بار دیگر بر سنگر اصولی خود ایستاد؛ و از جمله، حقی را که از دل مقاومت و ایستادگی برآمده، نه بر میز مذاکره که در صحنه عمل تثبیت شده، غیرقابل مصالحه خواند. سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، با لحنی صریح و بی‌ابهام اعلام کرد که غنی‌سازی اورانیوم، نه امتیازی قابل واگذاری، بلکه حق مسلمی‌ست که حتی در چارچوب اعتمادسازی، اصل آن نه تعلیق‌پذیر است و نه قابل معامله.

او البته، با آن زبان دیپلماتیک خاص خود، از پذیرش برخی محدودیت‌های زمانی برای اعتمادسازی سخن گفت، اما با همان صراحت یادآور شد که اصل غنی‌سازی در قاموس ایران، خط قرمزی است که زیر آن امضایی نخواهد نشست. این پاسخ شفاف، نه صرفاً واکنشی به گزافه‌گویی‌های ترامپ بود که مدعی شده بود «ایران نیازی به غنی‌سازی ندارد»، بلکه پاسخی بود به همه آنانی که گمان می‌کنند می‌توان با حربه تهدید، ملتی را از حقوق تثبیت‌شده‌اش منصرف کرد.

تناقض همیشگی سیاست آمریکایی در این‌جا نیز رخ نمود؛ آن‌جا که رئیس‌جمهور آمریکا، در نوبت دیگری، ادعا کرد که هنوز تصمیمی درباره حق غنی‌سازی ایران نگرفته‌اند. گویی حقوق ملت‌ها، در نگاه واشنگتن، «قابل تعلیق» و «وابسته به اراده کاخ سفید» است؛ توهمی که نه در تاریخ سابقه دارد و نه در آینده جایی.

در سوی دیگر، عراقچی با لحنی سنجیده اما هشدارآمیز، رفع تحریم‌ها را «پایه اصلی» مذاکرات دانست؛ موضوعی که هرچند به ظاهر محل توافق طرفین عنوان شد، اما تجربه پیشین نشان داده، فاصله «توافق زبانی» تا «تعهد عملی» در قاموس آمریکایی، گاه به اندازه یک عهدشکنی فاصله دارد.

با این حال، وزیر خارجه از «درک بهتر مواضع طرفین» سخن گفت و از امید به پیشرفت در دور بعدی مذاکرات حرف زد؛ جمله‌ای که بیش از آن‌که از خوش‌بینی برآمده باشد، نشانه صبر راهبردی ایران در مواجهه با حریفی است که هر بار با چهره‌ای تازه وارد میدان می‌شود. رویکرد ایران در این گفت‌وگوها، نه چشم‌پوشی از حقوق، بلکه جست‌وجوی راهی واقع‌بینانه برای کاهش تنش‌ها در میانه مین‌گذاری‌های فریبکارانه آمریکاست؛ راهی که هر قدم آن باید با هوشیاری برداشته شود، تا آن‌جا که بازیگر مقابل، به جای بازی با کلمات، به پایبندی به کلمات بازی خود متعهد شود

از فریاد تا عقب‌نشینی بی‌صدا

یکی از پرده‌های رسواگر در نمایش دور چهارم مذاکرات، نمایشی بود از تناقض‌هایی که دیگر نه پشت پرده، که بر صحنه آشکار شده‌اند. آن‌چه با صدای بلند در رسانه‌ها فریاد می‌شود، اغلب همان چیزی نیست که در سکوت اتاق‌های مذاکره بر سر آن گفتگو می‌شود. استیو ویتکاف، نماینده واشنگتن، که پیش از آغاز گفت‌وگوها با تندترین ادبیات ممکن اعلام کرده بود اگر ایران غنی‌سازی را به صفر نرساند، «همه‌چیز به بن‌بست خواهد رسید»، در نهایت نه‌تنها میز را ترک نکرد، بلکه با امضایی زیر ادامه مذاکرات، پای در همان میدانی گذاشت که پیش‌تر تهدید به ترک آن کرده بود.

این دوگانگی در گفتار و رفتار، دیگر حتی از دید رسانه‌های غربی هم پنهان نمانده است. شبکه سی‌ان‌ان که همواره با دوربینی بدبینانه به سمت ایران تنظیم شده، این بار صراحتاً اذعان کرد که «واشنگتن اساساً برای مذاکرات جدی آمادگی ندارد». گزارش این شبکه، از عدم پاسخ‌گویی آمریکا به سؤالات کلیدی، از سکوت‌های معنادار در برابر پیشنهادهای عملی، و از تغییر مواضع دائمی حکایت داشت؛ گویی که طرف آمریکایی، بیش از آن‌که با تیم مذاکره، با تیم پروپاگاندا پای میز آمده باشد.

عراقچی نیز بی‌پرده به این بازی دوگانه واکنش نشان داد. او نه‌فقط از تناقضات رسانه‌ای واشنگتن، بلکه از تأثیر مستقیم این ناهماهنگی بر روند مذاکرات سخن گفت. سخنی که بیش از یک انتقاد، یک هشدار بود: مذاکره وقتی معنا دارد که هر دو طرف از نقشه راه مشخص و زبان واحد برخوردار باشند، نه آن‌که یکی از حقیقت سخن گوید و دیگری از تاکتیک.

عراقچی به‌روشنی تأکید کرد که ایران از آمریکا انتظار دارد همان‌طور که جمهوری اسلامی مواضع خود را دقیق، شفاف و بی تناقض بیان می‌کند، طرف مقابل نیز با همان صداقت ظاهر شود؛ نه با چهره‌ای در جلوی دوربین و چهره‌ای دیگر در پشت میز. او حتی پا را فراتر گذاشت و هشدار داد که اگر این بازی دوگانه ادامه یابد، ایران نیز ممکن است در آینه همان رفتار، پاسخی مشابه ارائه دهد؛ پاسخی که نه از سر میل، بلکه از سر اجبار در برابر رفتارهای فریبکارانه خواهد بود.

در این میان، معنای واقعی مذاکرات نه در کلمات و بیانیه‌ها، بلکه در تضادهای آشکار آمریکاست که هر روز فاصله میان گفتار و کردار آن را بیشتر می‌کند. مذاکره، میدان صداقت است، نه تریبون بازی‌های انتخاباتی یا صحنه‌ای برای مصرف داخلی. اما گویا برخی هنوز نفهمیده‌اند که پشت درهای بسته، گذشته از توافق یا عدم آن، حافظه‌ای وجود دارد که دروغ را ثبت می‌کند

راهی میان تردید و تدبیر

اگرچه پرده چهارم این گفت‌وگوها با توافق برای ادامه اجرا بسته شد، اما نمایش واقعی آن‌چه در صحنه دیپلماسی در حال رخ دادن است، هنوز در هاله‌ای از بیم و امید پیش می‌رود. برگزاری دور بعدی مذاکرات در هفته آینده، ظاهراً نشان از اراده سیاسی طرفین برای یافتن راه‌حلی مرضی‌الطرفین دارد؛ اما باید دید این اراده، تا چه اندازه در برابر تندبادهای تناقض‌گویی و فشارهای پشت‌پرده دوام می‌آورد.

نزدیک‌تر شدن مواضع ایران و آمریکا، بیشتر از آن‌که نتیجه چرخش اساسی در رفتار واشنگتن باشد، ثمره پایداری ایران بر خطوط قرمز و تلاش برای تبیین واقع‌بینانه مواضعش است. اما مشکل، نه در گفت‌وگوی رو در رو، که در دوصدایی مزمن آمریکاست: جایی که یک دست بر میز مذاکره نشسته، و دست دیگر در جیب تهدید و تحریم، به دنبال ابزار فشار می‌گردد.

بی‌اعتمادی، همچنان مهم‌ترین مانع بر سر راه این روند است. سیاست دوگانه آمریکا، که گاه چهره‌ای معتدل برای دوربین‌ها می‌سازد و گاه در عمل، به تکرار همان رفتارهای عهدشکنانه گذشته بازمی‌گردد، بزرگ‌ترین تهدید علیه هر گونه توافق پایدار است. از سوی دیگر، فضای پرتنش سیاسی در داخل آمریکا و عطش برخی محافل برای «توافقی با طعم تسلیم ایران»، فشار مضاعفی بر تیم مذاکره‌کننده واشنگتن وارد می‌کند؛ فشاری که هر لحظه ممکن است آن‌ها را از مسیر واقع‌گرایی به پرتگاه خیال‌پردازی بازگرداند.

ایران اما، با تکیه بر تجربه‌های تلخ گذشته، راه خود را با احتیاط و تدبیر ادامه می‌دهد؛ نه بر سر اصول چانه می‌زند و نه چشم بر واقعیت می‌بندد. حفظ حق غنی‌سازی، رفع کامل تحریم‌ها، و در عین حال آمادگی برای اعتمادسازیِ محدود، مؤلفه‌هایی از راهبردی است که نه از سر ضعف، که از سر بلوغ دیپلماتیک طراحی شده است.

در نهایت، این مذاکرات نه صرفاً بر سر پرونده هسته‌ای، بلکه آزمونی برای سنجش صداقت آمریکاست؛ سنجه‌ای که در آن، ایران پیش از هر توافقی، به‌دنبال راستی‌آزمایی «رفتار» است، نه صرفاً امضای توافق‌نامه‌ای که بر کاغذ خوش بدرخشد و در عمل بی‌اثر بماند

در مذاکرات، طرف آمریکایی با تاکتیک‌های متضاد می‌خواهد میزان پافشاری ایران را بسنجد

حمیدرضا غلامزاده در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: اینکه برخی تصور می‌کنند نتانیاهو فریب خورده یا طرفینِ مذاکره در حال بازی‌کردن دوطرفه هستند، تحلیلی سطحی و عامیانه از یک روند دیپلماتیک پیچیده است.

وی افزود: در مذاکرات دیپلماتیک، امری طبیعی است که طرفین مواضع خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که در مقاطع مختلف سخت یا نرم شود تا به یک تعادل برسند. هدف از این تغییر مواضع، سنجش خواسته‌های طرف مقابل و میزان عقب‌نشینی اوست. این بالا و پایین شدن‌ها بخشی از ابزارهای مذاکره محسوب می‌شود.

کارشناس مسائل بین‌الملل تصریح کرد: شب گذشته ناگهان طرف مقابل اعلام کرد که برنامه هسته‌ای ایران باید به‌طور کامل متوقف و برچیده شود؛ در حالی که چنین موضوعی را در جریان مذاکرات بیان نکرده بودند. این موضوع الزاماً نشانه عقب‌نشینی نیست، بلکه یک تاکتیک برای بالا بردن سطح مطالبات در مذاکره است.

غلامزاده بیان کرد: در مذاکرات، طرف مقابل به‌طور کامل عقب‌نشینی نمی‌کند، بلکه سعی می‌کند راه‌حل‌های مختلفی را مطرح کند. نگاه مطلوب آن‌ها برچیدن کامل صنعت هسته‌ای ایران است، همان‌طور که باراک اوباما گفته بود: «اگر می‌توانستم، پیچ و مهره‌های این صنعت را باز می‌کردم.»

وی افزود: هدف اصلی آمریکا توقف کامل برنامه هسته‌ای ایران است، اما می‌دانند که این هدف به‌تنهایی قابل تحقق نیست؛ بنابراین گزینه‌های جایگزینی را هم مطرح می‌کنند. برای مثال، اگر ایران بر حق غنی‌سازی تأکید کند، آن‌ها پیشنهاد می‌دهند که این غنی‌سازی به‌صورت اشتراکی و در خارج از کشور انجام شود—پیشنهادی که در گذشته نیز مطرح شده بود.

کارشناس مسائل بین‌الملل ادامه داد: این بدان معناست که وقتی سطح مطالبات طرف مقابل بالا می‌رود و به سمت برچیدن کامل برنامه هسته‌ای ایران سوق پیدا می‌کند، در واقع هدف آن‌ها این است که ایران را از غنی‌سازی داخلی منصرف کنند و به سمت اجرای آن در خارج از کشور سوق دهند تا امتیاز خود را دریافت کنند.

غلامزاده تاکید کرد: درباره دور چهارم مذاکرات باید گفت که قرار است ادامه پیدا کند و فعلاً نقاط توقف و خواسته‌های دو طرف به‌گونه‌ای هستند که امکان قضاوت قطعی وجود ندارد.

وی افزود: اما آنچه از بیرون قابل مشاهده است، این است که طرف آمریکایی مطالبات خود را به بالاترین سطح ممکن رسانده و خواهان توقف کامل غنی‌سازی در ایران است. در مقابل، ایران به جای مقاومت کامل، گزینه‌های جایگزینی مانند غنی‌سازی کنسرسیومی را مطرح می‌کند.

کارشناس مسائل بین‌الملل گفت: احتمال زیادی وجود دارد که این موضوع با سفر آقای عراقچی به امارات مرتبط باشد. برای اجرای این گزینه، کشورهایی مانند عربستان و امارات به‌عنوان محل اجرای غنی‌سازی مطرح هستند. این پیشنهاد ممکن است برای رسیدن به توافق مفید باشد، اما اگر هدف، تضمینی برای لغو تحریم‌ها باشد، نمی‌توان به آن اعتماد کرد؛ چراکه تحریم‌ها می‌توانند به‌سرعت بازگردند و در صورت جمع‌آوری صنعت هسته‌ای، ایران ابزار مؤثری برای مقابله نخواهد داشت.

منبع: imna-865331

1404/02/22 07:59
بازگشت