به گزارش اکوایران، هر بریتانیایی شبی که تونی بلر به نخستوزیری رسید را به یاد دارند. در اول می ۱۹۹۷، نتیجه انتخابات از بلندگوهای متروی لندن اعلام شد. مردم در خیابانها به شادی پرداختند. طرفداران حزب کارگر در کنار رودخانه تیمز گرد هم آمده و آهنگ «اوضاع میتواند بهتر شود» را همخوانی کردند. اکنون گروهی که آهنگش مترادف با پیروزی بلر بود، میگوید که دوست ندارد اینبار پخش شود. آنها میراث بلر در جنگ عراق را دلیل تصمیمشان میدانند؛ اما همچنین به نظر میرسد که این آهنگ دیگر مناسب این روزها نیست و حال و هوای جامعه بریتانیا تلخ است.
به نوشته فارن پالیسی، خوشبینی سادهلوحانهای که پس پیروزی تونی بلر در انتخابات سراسری بریتانیا به وجود آمد، با ورود کشور به جنگ عراق ناپدید شد. با این حال، پروژه «حزب کارگر جدید» که به دوران زمامداری بلر در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۰ اطلاق میشود، انعطاف و دوام خود را ثابت کرد. بلر سومین پیروزی انتخاباتی خود را در سال ۲۰۰۵ به دست آورد، اما در سال ۲۰۰۷ و با اکراه، قدرت را به گوردون براون، دوست و رقیب اصلی خود واگذار کرد. براون سه سال دوام آورد، اما دوران «حزب کارگر جدید» پس از ۱۳ سال پایان یافت.
همه چیز نسبی است. یادآوری این نکته مفید بوده که جریان محافظهکار بریتانیا از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ دوام آوردند؛ ۱۴ سال دلقکبازی، بیثباتی و بیمولدی. این سالها شاهد پنج نخستوزیر، کابوس برگزیت و رسواییهای بیپایانی بود و با این حال، محافظهکاران همچنان جنجالهای معمول خود را ادامه دادهاند.
تناقض انتخابات سراسری اخیر این بوده که اگرچه کییر استارمر، رهبر فعلی حزب کارگر توانست بخت حزبش را تغییر داده و محافظهکارها را از قدرت کنار بزند، اما نتوانست شور و شوقی که در دوران بلر وجود داشت را بازآفرینی کند. بر اساس نظرسنجیها، استارمر موفق شد به پیروزی بزرگتری نسبت به بلر دست یابد و محافظهکاران را برای یک نسل به حاشیه سیاست بکشاند.
او این کار را با شش وعده حداقلی و کلی انجام داد؛ مانند کاهش زمان انتظار برای درمان پزشکی، استخدام معلمان جدید و سرکوب رفتارهای ضداجتماعی که هیچکس نمیتواند به آن اعتراض کند. این کپی مستقیم از استراتژی بلر در انتخابات سال ۱۹۹۷ است؛ رویکردی که باعث میشود تا رقبا چیزی برای حملهکردن به آن نیابند. ریشی سوناک، نخستوزیر مستأصل محافظهکاران که از رهبری حزب استعفا کنارهگیری کرده، به رایدهندگان هشدار داد که «تسلیم نشوند»؛ سخنی که باعث تمسخر همه شد.
استارمر با قدرت به جلو حرکت کرده و شعارهای اصلی خود مانند ثبات، مسئولیت و نیاز به تغییر را تکرار میکند. همین رویکرد و هر چیزی که به بیرونراندن محافظهکاران بیانجامد، برای اکثر رأیدهندگان کافی است. بر خلاف خوشبینی سادهلوحانه ۱۹۹۷، مردم قبلاً ناامیدی را تجربه کرده و با آن کنار آمدهاند.
آیا نتیجه انتخابات اخیر بریتانیا بازتاب از دست رفتن کامل اعتماد به جریان اصلی سیاسی در سراسر جهان دموکراتیک بوده، یا ممکن است این موضوع بعداً توسط مورخان به عنوان نمونهای استادانه از مدیریت انتظار تلقی شود؟ آیا استارمر عبوس میتواند دستکم به اندازه دوره اول بلر دستاورد داشته باشد؟ آیا او میتواند هژمونی حزب کارگر را حداقل برای مدتی طولانی مانند سلف خود مستحکم کند؟
استارمر برخی از مشاوران سابق بلر را به تیم اصلی خود آورده است. با دیگران نیز به طور غیررسمی مشورت میشود. در مورد خود شخص نخستوزیر اسبق حزب کارگر نیز استارمر اخیراً خاطرنشان کرد: «من با تونی در مورد دوره قبل پیش از ۱۹۹۷ صحبت میکنم، زیرا علاقه زیادی به صحبت با افرادی دارم که در انتخابات پیروز شده و حزبی را از اپوزیسیون به حزب حاکم تبدیل کردهاند». استارمر یادآوری کرد که حزب کارگر در پیروزماندن چندان مهارت نداشته و از زمان جنگ جهانی دوم، تنها سه بار (۱۹۴۵، ۱۹۶۴ و ۱۹۹۷) قدرت را از محافظهکاران ربوده است.
تفکر هر کدامشان شدیداً تحت تأثیر این سه دوره قرار دارد. آنها بریتانیا را کشوری محافظهکار میدانند. حزب کارگر موجودیتی خارج از سیستم و نورم است. در همین راستا، مانیفستی که استارمر برای انتخابات ارائه داد نیز حداقلی بود: حذف معافیتهای مالیاتی مدارس خصوصی برای پرداخت هزینههای تحصیلی محرومان، تأسیس شرکت انرژی دولتی و افزایش حداقلی حقوق کارگران.
ایدههای رادیکال در مورد محیطزیست و مقابله با فقر کودکان در حاشیه دستور کار استارمر قرار گرفت. درباره برگزیت و آسیبهایی که برگزیت به بار آورده نیز کمتر گفته شد. تاکتیک او ساده بود: قایق را تکان ندهید، مبانی سیاسی و اقتصادی را به چالش نکشید و در عوض، هر کاری را که میتوانید، در حاشیه و خفا انجام دهید.
اما در نهایت، بلر مسئول بهبود اساسی خدمات بهداشتی دولتی، آموزش، حملونقل عمومی و امور اجتماعی بود. اما به ندرت، او سرمایهگذاریهایی که در بخشهای عمومی انجام شده بود را تبلیغ کرد.
شاید بهتر باشد نخستوزیری او را با اولین دولت هارولد ویلسون مقایسه کنیم که یکی از تنها سه رهبر قبلی حزب کارگر بود که پس از جنگ جهانی دوم در انتخابات پیروز شد. در شش سال اول قدرت خود از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۰، ویلسون ریاست دولتی را برعهده داشت که تکنوکرات و در عین حال رادیکال بود.
بلر بیش از پیشینیان خود در عرصه بینالمللی حضور داشت. او پیروزمندانه ریاست اجلاس سران اتحادیه اروپا را بر عهده گرفت. او با رهبرانی از بیل کلینتون، رئیسجمهور اسبق آمریکا گرفته تا پرویز مشرف، رئیسجمهور اسبق پاکستان و ولادیمیر پوتین دوست بود و پس از ۱۱ سپتامبر، از جورج دبلیو بوش برای حمله به افغانستان حمایت کرد.
بلر با نقاب یک میهنپرست افراطی ظاهر شد، اما بیشتر بر جنبههای پاپکالچر و «بریتانیای باحال» کشور تمرکز داشت. با طنین میراث ۱۹۸۹ و فروپاشی بلوک کمونیسم تا حداقل یک دهه آینده، بریتانیای بلر حامی لیبرالدموکراسی و بازارهای آزاد بود که دست در دست هم، خودکامگان سرکش را تحت کنترل نگه میداشتند.
در دوران تاریک پس از همهگیری کرونا، جنگ جاری در اروپا و خاورمیانه، نادیدهگرفتهشدن تغییرات اقلیمی، تسلط پوپولیستها بر گفتمان عمومی و افزایش قدرتشان، استارمر مطمئن خواهد شد که پرچم بریتانیا در هر عکس یا فیلم از او همراهش باشد. معنای این تصاویر «تغییر همراه با امنیت» خواهد بود.
چگونه میتوان او را سرزنش کرد؟ استارمر در شرایط بدی وارد کار شد. برخلاف بلر که جان میجر، نخستوزیر محافظهکار پیش از او یک خزانه سالم را تحویل داد، اکنون ساکن جدید پلاک ۱۰ خیابان داونینگ وارث اقتصادی رو به زوال، کوچکترین ارتش از زمان ناپلئون، سیستم خدمات بهداشتی ویرانه، مدارس نیازمند بازسازی و موانع بوروکراتیکی است که پس از برگزیت، تجارت خارجی را سختتر میسازد. به لطف بوریس جانسون و لیز تراس و تا حدودی (کمی) ترزا می و سوناک، جایگاه بریتانیا تا حد زیادی در سرتاسر جهان زوال یافته است.
استارمر به سختی میتواند مانند بلر لبخند به لب داشته باشد. او دلها را شاد نمیکند و مطمئناً یکدنیا وعده نمیدهد. او مردی برای زمانه خود است، یکی از معدود سیاستمداران جریان اصلی بزرگ که هنوز پابرجاست. با توقعات حداقلی، سخت است که مردم را ناامید سازد. شاید
منبع: ecoiran-66830