به گزارش اکوایران، در کمال تعجب بسیاری، یک نامزد نسبتاً ناشناس در انتخابات ریاستجمهوری ایران پیروز شد. مسعود پزشکیان، نماینده مجلس و وزیر اسبق بهداشت که تقریباً در خارج ایران ناشناخته بود و حتی در داخل کشور نیز از چهرههای شاخصی به شمار نمیرفت، در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری بر سعید جلیلی تندرو پیروز شد.
دو چهره
به نوشته علی واعظ، مسئول بخش ایران گروه بینالمللی بحران، برای وبگاه فارن پالیسی، پیروزی غیرمنتظره یک چهره اصلاحطلب برای اولینبار از سال ۲۰۰۱، سؤالات بسیاری برانگیخت: میزان اقتدار او، رویکردش به رویارویی هستهای کشورش با غرب، و توانایی او برای هدایت ایران در چشمانداز منطقهای پر التهاب.
با توجه به انتقاد صریح او از مسیر کشور، انتخاب پزشکیان بسیاری از ناظران را حیرتزده کرد. آنها باور داشتند که بعید است سیستم از مسیری که محافظهکارترین عناصر آن ریلگذاری کردهاند، منحرف شود. حتی در سالهای اخیر، جریان تندرو به طور فزایندهای قدرت خود را تثبیت کردهاند.
با این حال، حدس و گمانها در مورد مسیر پیش روی ایران بر پرسشها مربوط به چگونگی رسیدن به این نقطه سایه انداخته است. برخی در غرب احتمالاً پزشکیان را با همان ملاکی که با سلفهای اصلاحطلبش رفتار میکردند، قضاوت خواهند کرد: عدم تغییر رویکرد در لباس اصلاحطلبی و نشان دادن چهرهای میانهروتر از حکومتی که رویکرد هستهای و منطقهایش تغییری نکرده است. برخی دیگر ممکن است او را نجاتدهندهای ببینند که وظیفه دارد ایران را از مخمصه اجتماعی-اقتصادی خود بیرون بکشد، کسی که حاضر است در ازای کاهش تحریمها از سوی غرب، امتیازاتی بدهد. او کدامیک خواهد بود؟
برای پیشبینی مسیر آینده، چند عنصر میتوانند مفید باشند. اولین مورد به ماهیت سیاست ایران مربوط میگردد. رؤسای جمهور فاقد قدرت مطلق بوده و باید با انبوهی از مراکز رقیب قدرت و نفوذ آشکار و پنهان، مقابله کنند.
مؤلفههای روابط آتی ایران-آمریکا
اول، اصول حاکمیت تغییر نکرده است. نهادهای عالی حرف آخر را میزنند و اصطکاک بین این نهادها و رئیسجمهور تقریباً اجتنابناپذیر است و کنترل محافظهکاران بر سایر نهادهای حکومتی پزشکیان را محدود خواهد ساخت. در عین حال، ریاستجمهوری صرفاً جایگاهی نمادین نیست. شاهد این ماجرا تفاوتهای سبک و محتوایی بین حسن روحانی و ابراهیم رئیسی است. اولی موفق شد که برجام را با قدرتهای جهانی امضا کرده و حداقل برخی از محدودیتهای اجتماعی را کاهش دهد، اما دومی نتوانست توافق هستهای را احیا کند و بر قوانین پوش زنان که منجر به ناآرامیهای گسترده سال ۲۰۲۲ شد، پافشاری کرد.
دوم اینکه رئیسجمهور جدید هم از یک مزیت و هم از ضعفی منحصر به فرد برخوردار است. او در طول مبارزات انتخاباتی از دادن هرگونه تعهد مشخصی خودداری کرده و در عوض، بر رویکرد حکومتی خود تمرکز کرد و محدودیتهایی که ممکن است به عنوان رئیسجمهور با آن مواجه شود را پذیرفت. او با ظاهری نه چندان برهمزننده نظم سیاسی و در عین حال، تعدیل انتظارات جامعه، فضایی برای مانور ایجاد کرده است. با این حال، با توجه به پایینترین میزان مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری در تاریخ جمهوری اسلامی و اینکه پزشکیان تنها یکچهارم آرای واجدین شرایط را به دست آورده، او از پشتوانه اجتماعی کمی برخوردار است.
سوم، آنچه پزشکیان در سیاست خارجی میتواند به دست آورد، بیش از آن که به توانایی و تمایل خودش برای تعامل با مخالفان ایران، به ویژه ایالات متحده، بستگی داشته باشد، تحت تأثیر عواملی خارج از کنترل اوست. مهمترین عامل نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا خواهد بود. بحرانیترین پیشرفتهای دیپلماتیک بین ایران و ایالات متحده از زمان انقلاب ۵۷، از جمله تلاشهای تنشزدایی در اواخر دهه ۱۹۹۰ و توافق هستهای ۲۰۱۵، در دوره دوم ریاستجمهوری یک رئیسجمهور دموکرات رخ داده است.
برخلاف ابراهیم رئیسی فقید که دولتش عمدتاً مخالف روابط با غرب بود، پزشکیان و تیمش متعهد شدند تا به کمک روابطی که با قدرتهای غیرغربی، به ویژه روسیه و چین برقرار شده، گشایشی مجدد به سمت غرب را متوازن سازند. با این حال، دیپلماتهای کارکشتهای که به احتمال زیاد در دولت پزشکیان به قدرت باز خواهند گشت، از کندی دولت بایدن که در طول همپوشانی کوتاهمدت با دولت روحانی، فرصت احیای برجام را از دست داد، ابراز ناامیدی کردهاند.
مخاطرات پیش روی
دور دوم ریاستجمهوری ترامپ چالش حتی بزرگتری را به وجود میآورد. با توجه به انتقاد مشاوران او مبنی بر اینکه بایدن با اجرای ضعیف تحریمها دست واشنگتن را ضعیف کرده و اعتقاد دیرینه او به مذاکره از موضع قدرت، ترامپ به احتمال زیاد به سیاست «فشار حداکثری» خود باز خواهد گشت. این سیاست به جای اینکه ایران را به میز مذاکره با شرایط مطلوبتر برای ایالات متحده بازگرداند، باعث شد تا ایران در فعالیتهای هستهای و نمایش قدرت منطقهای خود جدیتر و قاطعتر شود و حتی چندینبار بین سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، تهران و واشنگتن را به آستانه یک رویارویی جدی کشاند.
همچنین دستور ترامپ در سال ۲۰۲۰ برای ترور سردار سلیمانی، فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، باعث خصومت هرچه بیشتر دو کشور شد. در عین حال، ایالات متحده ایران را متهم به توطئه برای ترور مقامات ارشد آمریکایی برای انتقامجویی میکند.
گسترش جنگ غزه به سایر نقاط خاورمیانه نیز میتواند توانایی پزشکیان برای تعامل سازنده با غرب را محدود سازد. اگر خصومتها به درگیری تمامعیار بین اسرائیل و حزبالله لبنان تبدیل شود، این میتواند ایران را در غرب به موضوعی ریسکی تبدیل کرده و در عین حال، همکاری نظامی با روسیه، گسترش برنامه هستهای و زندانیبودن شهروندان دوتابعیتی و خارجی در این کشور روابط را به پایینترین سطح رسانده است.
اگر حوثیهای یمن حملات فرامرزی خود علیه عربستان سعودی یا امارات متحده عربی را از سر بگیرند نیز همین اتفاق میتواند رخ دهد و مسیر کاهش تنشی که ایران و همسایگان عرب خلیج فارس آن در چند سال گذشته دنبال کردهاند را معکوس کند.
با این حال، قدرتگرفتن صداهای موافق خویشتنداری در فرآیند تصمیمگیری ایران، به ویژه در مقایسه با سناریوی ریاستجمهوری جلیلی، یک امتیاز تلقی میشود. تصمیمات استراتژیک ایران توسط دستهای از مقامات ارشد گرفته میشود که هم نسبتاً از تغییرات در ساختارهای رسمی نهادی، از جمله در نتیجه انتخابات، مصون بوده و هم آنها را منعکس میکنند.
بلاتکلیفی سیاسی در واشنگتن و آشوب منطقهای فضای زیادی برای دستیابی ایالات متحده و ایران به توافق جدید در کوتاهمدت باقی نمیگذارد، اما آنها حداقل باید تلاش کنند تا برخی از تفاهمات غیررسمی که در سال ۲۰۲۳ به دست آوردند را بازگردانند. این تفاهمات با هدف مهار پیشرفتهای هستهای ایران، جلوگیری از حملات به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه و محدودساختن همکاریهای نظامی تهران و مسکو در ازای دسترسی محدود به داراییهای بلوکهشده ایران در خارج از کشور انجام گرفت. این مسئله به بایدن کمک میکند تا تنشها با ایران را در سطح پایینی نگه دارد و به پزشکیان مهلت اقتصادی اندکی بدهد.
این صرفاً راهحلی موقت خواهد بود. امروزه تصور رسیدن به توافق هستهای نسبت به پیش از ۲۰۱۵ دشوارتر است. مواضع سفتوسخت شده و به ویژه با خروج ترامپ از برجام، اعتماد اندکی که در آن زمان وجود داشت، به خطر افتاده است. همچنین برنامه هستهای ایران پیشرفت قابل توجهی داشته و تحریمها گسترش یافته است.
اعتمادسازی و برونرفت از بنبست
تردیدهای غرب در مورد توانایی پزشکیان برای انجام توافق، با تردید تهران به ویژه در مورد تمایل ایالات متحده برای تفاهم با جمهوری اسلامی یا حتی تعلیق مؤثر و پایدار تحریمها علیه ایران، مطابقت دارد. زمان به سرعت در حال گذر بوده، زیرا قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد که توافق ۲۰۱۵ را تأیید کرد، قرار است در اکتبر ۲۰۲۵ منقضی شود و غرب را از یک اهرم فشار بزرگی محروم کند: توانایی تحت فشار قرار دادن ایران با تهدید به بازگرداندن تحریمهای بینالمللی لغوشده در سال ۲۰۱۵.
با توجه به ترسهای قابل درک ایران از روی کار آمدن دوباره ترامپ که هر توافقی که اکنون مذاکره شود را رها میکند و همچنین حساسیت مسئله ایران در سیاست داخلی ایالات متحده، دولت بایدن قبل از انتخابات نوامبر در موقعیتی نیست که در فرایندی آیندهنگر برای بررسی یک راهحل دیپلماتیک پایدارتر برای بحران هستهای و سایر حوزههای مورد مناقشه با دولت پزشکیان همکاری کند. این وظیفه بار دیگر بر دوش اروپاییهایی خواهد افتاد که از سال ۲۰۰۳ مذاکرات هستهای با تهران را رهبری کردهاند.
اولین فرصت برای مذاکرات جدی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک در ماه سپتامبر خواهد بود. ایجاد زمینه میتواند به دولت آینده دموکراتها کمک کرده تا پس از انتخابات نوامبر، سریعاً وارد کار شوند. در صورت روی کار آمدن دوباره ترامپ، چنین زمینهای حداقل ممکن است به او یک انتخاب دهد: توافقی دوجانبه و سودمند با تهران یا خطر رویارویی خطرناک دیگری که تنها موجب گرفتارشدن هرچه بیشتر واشنگتن در خاورمیانه میشود.
وعدهای که در پیروزی پزشکیان تجسم یافت، میتواند محقق شده یا ناپدید شود. همزمان با روی کار آمدن او و مواجهه با چالشهای داخلی و خارجی بیشمار، ایده خوبی است که ایالات متحده و اروپا به طور سازنده با رئیسجمهور جدید ایران تعامل داشته، به او کمک اقتصادی محدودی ارائه دهند و حداقل ببینند که آیا دولت او میتواند سیاست داخلی یا خارجی ایران را تغییر دهد یا خیر.
منبع: ecoiran-67265