به گزارش خبرگزاری ایمنا از زنجان، «پاییز آمد» شاید در ابتدا کسی تصورش را نمیکرد که یک کتاب با همین جمله آنقدر جلب توجه کند که حتی توجه مقام معظم رهبری را هم به خود جلب کند، اما در آخرین روزهای مهر جمعی از مردم در مصلی زنجان جمع شدهاند تا فلسفه این جمله دو کلمهای را بدانند.
ترافیک شدید خیابانهای اطراف مصلی را تحتالشعاع خود قرار داده است و حرکت خودروها میلیمتری انجام میشود، کلافه از ترافیک، دوست دارم فقط سر وقت به مراسم برسم، بالاخره با هر زحمتی شده به مصلی میرسم، پرسان پرسان بدون توجه به اتفاقات اطراف به دنبال همسر شهید یوسفی هستم تا حس او را درباره این افتخار بزرگ سوال کنم.
همین که در مصلی میبینم به سمتش میروم، چشمانش از ذوق برق میزند، دستم را دستانش میگیرد و میگوید: «نمیدانم چرا، ولی حس روزی را دارم که تازه با احمد آشنا شدم»، اشک در چشمانش جمع میشود و با گوشه چادر اشکانش را پاک میکند و ادامه میدهد: میدانی، همه اتفاقات مهم زندگی ما در پاییز بود، از ازدواجمان تا شهادت همسرم و حالا مراسم تقریظ، نمیدانم چه حکمتی در این پاییز است.... با خودش تکرار میکند، «پاییز آمد و پاییز رفت»!
دستش را از دستانم رها میکند و کتاب را با آرامش ورق میزند، لبخندی محوی میزند و میگوید: «خانم، ثمره زندگی من همین کتاب است، خودم چندین بار آن را خواندهام و به یاد اتفاقات گذشته گاهی خندیدم و گاهی اشک ریختم.»
دستی بر عکس شهید که در کتاب چاپ شده میکشد و نگاهی به من میاندازد و با لبخند میگوید: «چند شب پیش خواب احمدآقا را دیدم، خیلی خوشحال بود، انگاری از چیزی خبر داشت…»
با لبخند میگویم حالا که رهبر انقلاب بر کتاب تقریظ ی نوشتهاند، چه حسی دارید، بعد از چند ثانیه سکوت جواب میدهد: «مثل روزی که برای نخستینبار با احمدآقا آشنا شدم و … گونههایش از خجالت سرخ میشود و دوباره ادامه میدهد: خانم من بلد نیستم، خیلی خوب حرف بزنم، اما همین را بگم که خیلی خوشحالم خیلی، بیشتر از آن چیزی که فکرش را بکنید…» این را میگوید و به فکر فرو میرود، «دخترم یک روز درباره همه اتفاقات باهات حرف میزنم…»
سرم را که بلند میکنم، مصلی پر از شهروندانی است که برای مراسم رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب به این مجموعه آمدهاند؛ زن، بچه، پیر، جوان، کوچک، بزرگ و...
به سراغ گلستان جعفریان که به همراه فخرالسادت موسوی در مصلی حضور دارد، میروم، او هم حسوحال خاصی دارد و بسیار خوشحال است، از حسوحال نویسنده که سوال میکنم، پاسخ میدهد: «بیینید خانم من کتابهای زیادی دارم، اما این کتاب با بقیه خیلی فرق دارد، معمول این است که شهدا را کلیشهای معرفی میکنند، یک موجود خیالی، دستنیافتنی و ازآسمانآمده معرفی شود که انگار هیچوقت زندگی عادی و روزمره نداشته است، «پاییز آمد» اینطور نیست، روایت ساده از زندگی شهید است با عاشقهای که در ارتباط با یک دختر جوان دارد و مشکلاتی که برایشان پیش میآید، ببینید، شهدا هم مثل سایر آدمهای شهر زندگی عادی داشته و در روزمرگی کاملاً معمولی به سر میبردند، شاید خیلیهایشان حتی اهل نماز شب یا مستحبات نبودند و در همین کوچهوبازار زندگی میکردند، آرزوهایی داشته و اشخاصی بریده از دنیا و مادیات نبودهاند، من سعی کردم در کتاب همه اینها به تصویر کشیده شود و خوشبختانه جواب داد.
سه سال برای نوشتن این کتاب زمان گذاشتم، هر ماه یکبار به زنجان میآمدم و با راوی صحبت میکردم، جدا از اینکه کتاب مینوشتم، برایم شیرین بود که از زندگی این شهید بشنوم، در واقع گریههای شدید شخصیت اصلی سبب میشد کار با سرعت کمی پیش برود، به شکلی که زخمهای فخرالسادات تازه بودند، انگار همسرش تازه شهید شده است، خیلی برای این کار زحمت کشیدیم اما تقریظ مقام معظم رهبری خستگی را از تنمان را بیرون کرد.»
مراسم شروع میشود همراه با پخش فیلمی کوتاه بازنمایی شده از لحظات عاشقانه شهید احمد یوسفی و فخرالسادات موسوی که به جریان جبهه رفتن شهید اشاره دارد، در ادامه مراسم رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری اتفاق میافتد، در متن این تقریظ آمده است: «بسمه تعالی
عشقی آتشین، عزمی پولادین و ایمانی راستین، چهره نگار زندگی این دو جوان است که با نگارشی زیبا و رسا در این کتاب تصویر شده است، این نیز از همان روایات صادقانه است که شنیدن و خواندن آن، امثال این حقیر را خجالت زده میکند و فاصله نجومیشان با این مجاهدان واقعی را آشکار میسازد.»
کتاب «پاییز آمد»، روایت زندگی موسوی و سردار یوسفی فرمانده واحد مهندسی رزمی سپاه ناحیه زنجان است که در ۲۴۰ صفحه به قلم گلستان جعفریان نوشته و توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است، این کتاب یکی از شش کتابی است که به تازگی در هفته دفاع مقدس به عنوان تازهترین کتب تقریظی حضرت آیتالله خامنهای معرفی شده بود.
شهید احمد یوسفی یکم اردیبهشت سال ۱۳۳۵ در شهرستان زنجان دیده به جهان گشود، سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد و سپس به عنوان پاسدار در جبهه حضور پیدا کرد، وی در فعالیتهای دوران انقلاب در زنجان، نقش مهمی داشت و بزرگترین راهپیمایی زنجان با هدایت و برنامهریزی وی انجام شد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مدت یکسال به طور افتخاری با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری داشت، یوسفی از شهدای شاخص شهر زنجان و یکی از افرادی بود که سنگ بنای سپاه ناحیه زنجان را نهاد و عضو شورای سپاه بود.