دوشنبه، 17 دی 1403
ایده خبر » ورزشی » هرکجا سختی وجود داشت، حاج قاسم هم همانجا بود

هرکجا سختی وجود داشت، حاج قاسم هم همانجا بود

کد خبر: 14203

هم‌رزم شهید سلیمانی گفت: هرکجای جبهه سختی بود حاج قاسم آنجا حضور داشت، هرگاه می‌خواستی حاج قاسم را پیدا کنید در سخت‌ترین جا بود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، سردار محمود چهارباغی عصر امروز _جمعه چهاردهم دی_ در مراسم بزرگداشت شهیدان حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد کاظمی اظهار کرد: زمانی رژیم پهلوی افتخار می‌کرد که ریزه خوار و جیره‌خور و فرمانبردار آمریکا است و امام خمینی کشور را در سال ۱۳۵۷ از این امر آزاد کرد؛ تهدیدها و تحریم‌هایی که ما امروز از جانب آمریکا می‌بینیم متعلق به این زمان نیست، از همان ساعت که جمهوری اسلامی پیروز شد، ایالات متحده با حربه‌های مختلف سعی در براندازی این نظام مقدس اسلامی داشت.

وی افزود: این ناکامی‌ها ادامه داشت تا اینکه حیوان وحشی به نام صدام به خودش جرأت داد به خاک این کشور تعرض کند و آنقدر در این خاک به خود اجازه پیشروی داد که بعثی‌ها تا اندیمشک آمده بودند و به راحتی اعلام می‌کردند که جشن پیروزی را در تهران می‌گیرند، دلیلش هم این بود که در پایتخت رئیس جمهوری چون سید ابوالحسن بنی‌صدر نشسته بود، در دانشگاه‌ها تفرقه و اختلاف بین طرفداران بنی‌صدر و اسلام گراها جریان داشت و بین گروه‌های مختلف داخلی جدال بود، در همین حین هم عراق با سرعت پیشروی می‌کرد؛ اینجا بود که گروه‌های مختلف مردمی بی کفایتی و ساده انگاری بنی‌صدر را بر نتابیدند و مجلس مردمی او را استیضاح کرد.

همرزم شهید کاظمی و شهید سلیمانی عنوان کرد: شب بعد از عزل بنی‌صدر عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا توسط بچه‌های بسیجی و مردمی اصفهان انجام شد که با موفقیت به پایان رسید و اولین موفقیت مردم ما در جنگ شد، بلافاصله عملیات ثامن الائمه و عملیات طریق‌القدس پیش آمد که عملیات بزرگی بود و در آن بستان آزاد شد.

وی افزود: و یا فقط یک نمونه از پیروزی‌های فتح‌المبین این بود که ۱۸ هزار اسیر گرفتیم و بچه‌های جنگ بهتر می‌دانند که این تعداد اسیر با چه حد امتیاز و اسیر و… با دولت بعث عراق قابل مبادله بود و حائز چه ارزش‌هایی بود؛ اینها غیر از توپخانه‌ها و تانک‌ها و مهماتی بود که در این عملیات به دست رزمندگان اسلام افتاد، خاطره‌ای که کمتر دیده‌ام نقل بشود از این قرار است که شهید حاج حسین خرازی محاصره شده بود، دستور دادند که عقب نشینی کن، گفت نه، شما بیایید جلو و حاج احمد کاظمی بود که ارتفاعات را شکافت و به حسین خرازی رسید، کمتر کسی می‌داند که فاتح خرمشهر احمد کاظمی بود، هیچکس نمی‌داند، هیچ فیلمی از او نیست، خیلی‌ها که نبودند گفتند فاتح خرمشهر ما بودیم اما از حاج احمد کاظمی هیچ اطلاعاتی در دست نیست فقط یک صدا، یک صدا از حاج احمد هست که گفت خرمشهر را خدا آزاد کرد.

چهارباغی عنوان کرد: خاطره‌ای از حاج احمد کاظمی دارم که بیانش در جمعی که شهدا یقیناً حاضر آن هستند، خالی از لطف نیست، روزی با شهید احمد کاظمی در جمع دوستان بودیم و ایشان هم حالش خوب بود، گفتم حاج احمد خاطره‌ای برایمان بگو که این خاطره را برایمان تعریف کرد: روزی خدمت مقام معظم رهبری بودم گفتم آقا خیلی از شهدا روز و ساعت و ثانیه شهادتشان را هم می‌دانستند، حضرت آقا پرسیدند چطور؟ گفتم شهید علی اربابان یکی از بچه‌های کاشان بود، روزی نامه‌ای به من داد گفت این نامه را ساعت ۱۲ بخوان، رفتم جنگ و درگیر آن بحبوحه ها و کشمکش‌ها شدم و زمان را نفهمیدم، وقتی برگشتم به ساعت که نگاه کردم دیدم ۱۲ ظهر است، نامه را خواندم، دیدم علی اربابان نوشته اکنون که شما این نامه را می‌خوانی من در بین شما نیستم…، گفتم عجیب است، مگر می‌شود؟ همین پنج دقیقه پیش با او حرف زدم، به بی سیم چی گفتم اربابی را خطاب کن، گفتند اربابی احمد اربابی احمد، لحظاتی سپری شد و بعد از آن سوی بی سیم خبر آمد که اربابی پرواز کرد، به اینجا که رسیدم آقا دیگر نتوانستند تحمل کنند و گریه کردند، حاج احمد که خودش هم در نهایت به صف شهدا پیوست می‌خواست بگوید شهدای ما چنین انسان‌هایی بودند و دور نیست روزی که شمار زیادی از افراد در آرزوی زیارت قبور مطهر آن‌ها در این مکان مقدس باشند.

وی ادامه داد: اگر با عقل می‌سنجیدی بعد از عملیات بیت‌المقدس کار جنگ ما تمام شده بود چون کل دنیا آمده بود پشت عراق از هواپیماها و تانک‌های پیشرفته گرفته تا سلاح‌های روز دنیا و شمار زیادی نیروی آموزش دیده، در حالی که ما حتی سیم خاردار هم نداشتیم، اما این شهدا حماسه‌ای آفریدند که امروز کل دنیا می‌گویند در جنگ ایران و عراق، ایران پیروز شد، شما هر جای تاریخ معاصر را که نگاه کنید می‌بینید یک طرفش غرب بوده یک طرفش شرق، اما تنها جنگی که در آن شرق و غرب متحد شدند برای نابودی جمهوری اسلامی و نتوانستند کاری از پیش ببرند در دفاع مقدس و جنگ میان ایران و عراق بود.

همرزم شهید کاظمی و شهید سلیمانی یادآور شد: حالا یک فرمانده از جنس آن حرکت عظیم دفاع مقدس در سپاه قدس قرار گرفت؛ حزب الله مظلوم در آن زمان چیز زیادی نداشت، راکت‌ها را با زحمت بسیار از روی درخت با برق می‌فرستادند سمت سرزمین‌های اشغالی، اما در زمان حاج قاسم با عزت و افتخار به مجهزترین فناوری‌ها و آموزش‌ها مجهز شدند و حشد الشعبی در آنجا ایجاد شد، همان ایرانی که زمانی تهدید می‌شد به تسخیر پایتختش در یک هفته حالا کیلومترها خارج از مرز خودش در خاک‌ها و مرزهای هوایی و آبی پیروزی به دست می‌آورد و پرچم الله را مستحکم می‌کند.

چهارباغی تصریح کرد: ۱۳ سال پیش خواستند جبهه مقاومت را تضعیف کنند، قطر آمد عربستان آمد ترکیه آمد، آمدند در سوریه، بلافاصله بچه‌های لبنان آمدند؛ سوریه جزئی از جبهه مقاومت است اما داعش به نام خودش پول چاپ کرده بود، تأسیسات مستقر کرده بود، دولت تعیین کرده بود، اما این داعش به ظاهر مستحکم و باطناً سست‌تر از خانه عنکبوت به زباله دان تاریخ رفت، الان که می‌بینید می‌گویند داعش فلان کار را کرد خیمه کوچک و پراکنده محقری است، مثل گروه اقلیتی و ضعیف سلطنت طلبان که هر از گاهی شمار کمی‌شان دور هم جمع می‌شوند و خرابکاری‌هایی می‌کنند.

وی بیان کرد: زمانی در سوریه بودم، العیس تخلیه شده بود و فقط نظامی‌ها در آن بودند، آن زمان ما با کمک بچه‌های توپخانه ارتش رفتیم آنجا را گرفتیم و بعد دو نفر رفتند تعیین کردند، به حاج قاسم گفتم می‌شود بیایید برای این بچه‌ها سخنرانی کنید؟ گفتند بله، حاج قاسم در آن جمع خصوصی ۴۵ دقیقه سخنرانی کرد، آنجا گفت به شما می‌گویند مدافعان حرم، جمهوری اسلامی حرم است، اگر آن حرم ماند سایر حرم‌ها می‌ماند.

چهارباغی گفت: یک روز حاج قاسم به من گفت فرمانده توپخانه روس آمده در حلب گفته می‌خواهم فرمانده توپخانه ایرانی‌ها را ببینم خودم رفتم ژنرال الکساندر را ببینم، من خودم پشت فرمان نشستم، او با چند محافظ آمده بود، باورشان نمی‌شد من فرمانده توپخانه باشم، من مترجم داشتم، ژنرال الکساندر هم مترجم داشت، پرسید گفت گلوله کلاسناپل را دیدی؟ گفتم بله، گفت کجا؟ گفتم ایران، گفت از کجا خریدید گفتم در ایران تولید کرده‌ایم، باور نمی‌کرد که ایران به این فناوری دست پیدا کرده باشد؛ برای امتحان ما گفت برویم پنج تایش را بزنیم، از بچه‌ها پرسیدم دیزیکنایتور آورده‌اید؟ گفت بله آورده‌ایم، این را که شنید انگار باور کرد که ما راه پرتابش را می‌دانیم.

وی‌تاکید کرد: به هر جهت راه افتادیم رفتیم در آتشبار، گفت ما می‌رویم هرکجا را خواستیم بزنیم ولی نگرانی داشتیم چون این روس می‌خواست ما را امتحان کند، یک هدفی را با دوربین دید گفت آن را بزنید، هدف یک بشکه آب بود در پشت بام ساختمان شش طبقه در کنار تیربار، هدف خیلی سختی بود، ۱۵ دقیقه گذشت بچه‌ها تأسیسات را تنظیم کردند گفتند ما آمده این، الله اکبر گفتیم و پرتاب کردیم، تا گلوله به هدف خورد تعجب کرد، گلوله دوم را گفت به زاغه مهمات داعشی های منطقه بزنیم، مطمئن شد که ما بلدیم روی کاغذ یک چیزهایی نوشت داد به مترجم، فهمیدیم گفته ۳۰۰ تا گلوله به ایرانی‌ها بدهیم، قیمتش آن زمان دانه‌ای ۲۵۰ میلیون بود، گفتیم دیزیکنایتور هم می‌خواهیم همان را گرفتیم، حالت قیمتش ۱ میلیارد است.

همرزم شهید کاظمی و شهید سلیمانی یادآور شد: سوار هواپیما شدم رفتم حلب به حاج قاسم گفتم گفت هدف ندهیدها روز بعد دیدم شهید پورجعفری گفت برو موقعیت شماره ۳، به من خبر دادند که مسلمین پس فردا در جنوب حلب جلسه دارند گفت اینجا را می‌توانی بزنی، نقشه را دیدم گفتم بله، به خدا توکل می‌کنیم و می‌زنیم؛ سردار سلیمانی گفت اگر بزنی توپخانه یک جایزه خوب پیش ما دارد، چون این جلسه سران داعش برای ما اهمیت دارد، همه کارها را کردیم دیزیکنایتور را هم آماده کردیم، فردا که شد دیدم یک ماشین خودی آمد سمت توپخانه و حاج قاسم از آن پیاده شد، شخصاً آمده بود تا فعالیت توپخانه را از نزدیک ببیند.

وی یادآور شد: با هم مدعوین جلسه را زیر نظر گرفتیم و بعد از ساعت ۱۶ که دیدیم دیگر کسی نمی‌آید فهمیدیم حالا زمان آغاز عملیات است، خیلی نگران بودیم و علتش هم سختگیری‌ها و جدیت‌های زیاد حاج قاسم در کار بود علی رغم تمام مهربانی‌هایی که داشت؛ بچه‌ها هم این را می‌دانستند و با آمادگی و وضو و پس از قرائت زیارت عاشورا در توپخانه حاضر شده بودند، برنامه‌ریزی ها انجام شد و گلوله را پرتاب کردند، گلوله از پنجره رفت داخل اتاق، از ویژگی‌های کلاسناپل این است که در محل پرتاب خلأ ایجاد می‌کند و ساختمان می‌آید پایین، یک مرتبه دیدم حاج قاسم سه چهار بار با خوشحالی گفت الله اکبر ساختمان منهدم شد، هیچوقت حاج قاسم را اینقدر خوشحال ندیده بودم، همان موقع نامه به سید رضی نوشت که سه دستگاه تویوتا به توپخانه ببرند و این هدیه ویژه شهید سلیمانی به توپخانه ما در سوریه بود.

چهارباغی تأکید کرد: هرکجای جبهه سختی بود حاج قاسم آنجا بود، هرگاه می‌خواستی حاج قاسم را پیدا کنید در سخت‌ترین جا بود، زمانی روستای استراتژیک خلصه تا حدی زیادی در تصرف داعشی ها بود، شهید سلیمانی گفت می‌خواهم به آنجا بروم، هرچه گفتیم خطر دارد افاقه نکرد، همانجا غسل شهادت کرد و به یاد دارم که توی راه با چفیه ای که همراه داشت را به سر بسته بود، به خلصه که رسیدیم بی واهمه رفت در ارتفاعات تا همه بدانند حاج قاسم آمده و هرکس از نیروهای خودی که او را چنان آشکار در میدان حاضر می‌دید قوت قلبی دو چندان می‌گرفت.

همرزم شهید کاظمی و شهید سلیمانی عنوان کرد: حاج قاسم را ناجوانمردانه به شهادت رساندند وگرنه هرکجا حاج قاسم با آمریکا مقابله کرد او پیروز میدان بود، حکایت رشادت‌های این مردان اسلام همچنان پاینده است و آوازه شأن به کشورهایی کیلومترها دور تر از محور مقاومت هم رسیده و مردم در آنجا هم او را دوست می‌دارند و به او احترام بسیاری می‌گذارند، از این دست خاطرات و حکایت‌ها بسیار است، رزمندگان جبهه حق و محور مقاومت یکی پس از دیگری در مقابل زیاده خواهی ها و اشغالگری‌های رژیم کودک کش اسرائیل و متحدانش می‌ایستند و به خواست خدا پیشکش پرچم مقدس الله را با دست‌های رهبر انقلاب به پیشگاه مطهر صاحب الزمان (عج) نظاره گر خواهند بود.

منبع: imna-826049

دسته بندی: ورزشی
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید