به گزارش خبرگزاری ایمنا، در شلوغیهای حرم و میان جمعیت، به دنبال مزاری که عکسهای آن را در فضای مجازی دیده بودم میگردم؛ مزار مردی که این روزها زیاد از او میگویند و چقدر در میان نامها، نام خادم جمهور خالی است؛ آری سید ابراهیمِ رئیسی را میگویم؛ رئیسجمهور خالص و مخلص ایران که در طول ۳ ساله خدمت خود بدون چشمداشتی برای مردم و بخاطر خدا خادمی ملت را کرد و سرانجام در این راه شهید شد.
از صحن آزادی وارد حرم میشوم و از خادم راهنمایی میگیرم؛ علاوه بر من همه مردم بعد از زیارت آقا رضا جان دنبال مزار شهید جمهور هستند و بالاخره کبوتر دلم به لانه خودش رسید و آرام گرفت…؛ عجب جای خوبی خوابیدی سید! کنج حرم، جایی که همه ما همیشه در روضهخوانیهای خود آرزو میکنیم «یه کنج از حرم بهم جا بده» به راستی که اجر خدمت خالص دقیقاً همین است.
دقایقی کنار مزار سید شهید مینشینم و شروع میکنم به حرف زدن با شهید جمهور: سید جان زود نبود برای رفتن؟ ما رأی اولیها میخواستیم در اولین دوره که در انتخابات شرکت میکنیم به شما رأی بدهیم و این افتخار را برای خود تا ابد ثبت کنیم، اما زودتر از انتخاب ما، خدا انتخابت کرد و برای خودش خریدت؛ سید جان خوشا به سعادتت که هشتمین رئیسجمهور بودی و روز ولادت امام هشتم شهید شدی، بهنظرم که نه! مطمئنم طوری از امام رضا دل بردهای که همه چیز را خودشان برائت رند کردهاند. بهترین مراسم که تأیید کننده اخلاص شما و آرای مردم بود، بهترین زمان و تاریخ…
حقیقتاً که خوبیها، کارآمدی و تحولات دوره رئیسجمهور شهید ما برای همه در مسیر خدمت الگو شده و این بار همه فهمیدیم که اگر کسی واقعاً مخلص باشد چنین عمل میکند و این روزها در میان بازار داغ تبلیغات و انتخابات، بهدنبال ادامهدهنده مسیر تو میگردیم.
در این نقطه برای گفتن از خصوصیات رئیسی عزیز زبان و قلمم قاصر است اما همه میدانیم که او ولایتپذیر، عدالتخواه، صادق و امانتدار، فداکار، مبارز و… بود و به مردم با احترام رفتار میکرد؛ و به خاطر همین ویژگیها خداوند به او و یارانش عزت بخشید و جاودان شد؛ رئیسی عزیز مرد میدان و خستگیناپذیر بود و در میدانِ عمل نشان داد که در راه تلاش برای اعتلا و پیشرفت ایران و انقلاب، خستگیناپذیر است و سر از پا نمیشناسد؛ به طوری که تنها در سالی که گذشت ۱۹ بار به اقصی نقاط ایران اسلامی سفر کرد تا از نزدیک ضمن سرکشی بر حسن اجرای خدمترسانی به مردم، برخی پروژهها را هم به بهرهبرداری رساند.
همیشه خود را خادم ملت میدانست به طوری که بدون هیچ چشم داشتی و با وجود طعنه و کنایههایی که به او میزدند کنار نمیکشید و قویتر ادامه میداد چراکه او برای تحول آمده بود نه برای خود…؛ برای همین است که سرانجام در مسیر خدمترسانی آسمانی شد.
در این کنج بهشتی حرم نشستهام و به چهره او چشم دوختهام و اشکهایی که قطره قطره از دیدگان زوار جاریست؛ به دعاهای زیر لبشان خیره شدم و لبخوانی میکنم؛ مردم هنگام زیارت مزار شهید جمهور از او، از خوبیها، کارهای درخشان و موفق و… شهید میگویند، یکی عذرخواهی میکند و یکی دیگر نگران آینده جامعه است که چه خواهد شد! دقیقاً همین است؛ انگار که پشت تک تک چشمها، داستانی متفاوت جا خوش کرده و پشت قصه آمدنها و اینجا بودنها ماجرایی متفاوت هست و در این جمعیت به تعداد حاضران، قصه و روایت وجود دارد اما همه نگرانیم و آمدهایم تا از شاه خراسان بخواهیم که بهترینها را مثل همیشه برایمان بنویسند.
این روزها بیش از هر زمان دیگری جای شما در میان ما خالیست و حال و روز این ۴۰ روز ما، شبیه به همان جوانی است که مضطرب و نگران در میان جنگلها فریادمیزد «حاج آقا… هارداسان؟»؛ حاجآقا… کجایی؟ این روزها فریاد دل ما همین یک جمله شده و پاسخ آن دقیقاً همین کنج بهشتی است؛ پیکر سوخته تو پس از سالها دویدن به اینجا رسیده و حالا ۴۰ روز است که امام رئوف فرزندش را، خادمش را در آغوش گرفته است؛ خادمی که مشهدیها کم خاطره ندارند از او زمانی که تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده داشت و حالا در زمان دلتنگی برای او، به اینجا پناه میآورند.