سراب امنیت در دنیای پیش از جنگ؛ آیا اروپا از خواب عمیق برخاسته؟
اکوایران: حمله روسیه به اوکراین اروپاییان را با این واقعیت تلخ روبرو کرده که آنها در دنیایی پیش از جنگ زندگی میکنند، نه دنیایی پس از جنگ.
به گزارش اکوایران، در دسامبر ۱۹۸۹، تونی جودت، تاریخدان آمریکاییبریتانیایی با ایستادن در ترمینال اصلی راهآهن وین و نگاهکردن به قطارهایی مملو از مردمی که از کشورهای کمونیستی در حال فروپاشی میرسیدند، تصمیم گرفت که تاریخ جدیدی از اروپا در قرن بیستم باید نوشته شود. او اثر خود را «پس از جنگ» نامید که نه تنها برای نشاندادن این بود که چگونه اروپا هنوز تحت تأثیر خاطرات و میراث جنگ جهانی دوم قرار دارد، بلکه همچنین برای اثبات اینکه اروپا به مکانی تبدیل شده که برای اکثر مردمش، جنگی بزرگ در قاره سبز غیرقابلتصور است.
به نوشته ایوان کرستوف، تحلیلگر برجسته امور بینالملل در فارن پالیسی، برای نوشتن کتابی درباره اروپای قرن بیست و یکم به عنوانی متفاوت نیاز است. حمله روسیه به اوکراین اروپاییان را با این واقعیت تلخ روبرو کرده که آنها در دنیایی پیش از جنگ زندگی میکنند، نه دنیایی پس از جنگ. درست مانند بسیاری از شهرهای اوکراین، تصورات سنتی آنها در مورد جنگ و صلح در اروپا اکنون به ویرانهای سوزان تبدیل شده است.
بیداری اروپا
برای نمونه، طبقه سیاسی آلمان را در نظر بگیرید که در طول ۱۶ سال صدراعظمی آنگلا مرکل شکل گرفت. آنها که قادر به تصور چیزی به جز تداوم موفقیت یکپارچگی اروپا پس از جنگ جهانی دوم نبودند، باور داشتند که خرید عمده گاز اروپا از روسیه، صلح و همکاری مسکو را تضمین میکند. اما در واقع، وابستگی اقتصادی اروپا به روسیه نه تنها جاهطلبیهای امپریالیستی کرملین را مهار نکرد، بلکه وابستگی آلمان به انرژی روسیه، ولادیمیر پوتین را به این باور رساند که دستش برای جنگ باز است. آنچه بسیاری از اروپاییان غربی آن را منبع امنیت میدانستند، موجب آسیبپذیری آنها شد.
در مواجهه با تهاجم روسیه، اروپاییان مجبور شده تا بپذیرند که بیمیلی دیرینهشان به سرمایهگذاری در تواناییهای نظامی باعث به خطر افتادن امنیت آنها شده و در زمانی که دیگر نمیتوان چتر امنیتی ایالات متحده را امری بدیهی دانست، اکنون اروپا کاملاً به ایالات متحده برای امنیت خود وابسته است. سیاست حمایتگرایی اقتصادی فزاینده واشنگتن که از رویارویی رو به رشد آن با پکن نشئت میگیرد، به مثابه حملهای به رفاه اروپا تلقی میشود. واقعیت این است که حتی اگر اروپاییان تهدیدات امنیتی فعلی را جدی بگیرند و هنوز کاملاً مشخص نیست که کشورهای بزرگ به چنین درکی رسیده باشند، اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن به یک دهه زمان نیاز دارند تا صنایع دفاعی خود را بازسازی کرده و یک اقتصاد جنگی در ابعاد قارهای را بنا نهند.
شکاف در ناخودآگاه اروپا
علاوه بر این، مقاومت قهرمانانه اوکراین در برابر تهاجمی وحشیانه که یادآور گذشته خونین این قاره بوده، باور رمانتیک اروپاییان به مفهوم جامعه پساقهرمانی را در هم شکسته است؛ جامعهای که جنگ غیرمتمدن پنداشته شده، مناقشات قابل مذاکره بوده و تنها اختلاف بر سر این است که چه کسی سهم بیشتری از کیک اقتصادی در حال رشد را به دست بیاورد. همانطور که مایکل هاوارد، تاریخدان بزرگ نظامی انگلستان در اواخر قرن بیستم نوشت: «دیگر مرگ به عنوان بخشی از قرارداد اجتماعی محسوب نمیشود». اکنون همانطور که اروپاییان با واقعیت دنیایی بسیار خصمانهتر و بیثباتتر مواجه شدهاند، این امر برای آنها آشکار گشته که ممکن است قرارداد اجتماعی قدیمی دیگر معتبر نباشد.
این جنگ همچنین شکافهای عمیقی را در اروپا بر اساس حافظه جمعی آشکار ساخت. در فوریه ۲۰۲۲، در حالی که آلمانیها و فرانسویها از حمله روسیه شوکه شدند، اروپای شرقی از سادگی غرب تعجب کرد. در حالی که پاریس و برلین از تشدید تنشهای هستهای میترسیدند، لهستانیها و کشورهای بالتیک از اشغال مجدد هراس داشتند. اما با گذشت زمان، حتی دیگر شرق اتحادیه اروپا نیز متحد نیست. در حالی که لهستان مرزهای خود را به روی میلیونها پناهنده اوکراینی گشود، مجارستان نزدیکترین متحد پوتین در اتحادیه اروپا تلقی میشود. در حالی که لهستانیها، استونیاییها، لتونیاییها و لیتوانیاییها از حامیان پرشور اوکراین هستند، سایر اروپاییان شرقی، از جمله بلغارها، مجارستانیها، رومانیاییها و اسلواکیاییها با اکراه بیشتری با حمایت از کییف برخورد کردهاند. جنگ اوکراین شرق را از غرب و همچنین خود شرق را تقسیم دچار شکاف کرده است.
سراب امنیت
جنگهای اوکراین و خاورمیانه همچنین اروپاییان را واداشته تا روابط خود با دنیای غیرغرب را بازنگری کنند. این امید که تجاوز روسیه باعث شود جنوبجهانی برای دفاع از نظم لیبرال بایستد، سرابی از آب درآمد. در عوض، کشورهای غیرغربی ترجیح دادند به جای اینکه به جنگ سرد جدید بین دنیای آزاد و دنیای اقتدارگرا بپیوندند، به دنبال منافع اقتصادی خود باشند. در روابط بینالملل، روایت پسااستعماری جایگزین چهارچوب جنگ سرد شده است؛ در نتیجه، بسیاری از جوامع غیرغربی اتحادیه اروپا را نه به عنوان سمبلی از دنیای آینده، بلکه به عنوان مجموعهای از قدرتهای استعماری قدیم میبینند.
ده سال پیش، اروپاییان این واقعیت را که دیگر جنگ غیرقابلتصور شده، موفقیت بزرگی برای پروژه اروپا میدانستند. مورخان میپرسیدند: «سربازها کجا رفتهاند»؟ و از عدم تمایل اروپاییان به جنگ استقبال میکردند. اکنون، با تثبیت واقعیت جدید جنگ و بازآرایی اروپا، این سؤال مطرح میشود: با توجه به پیرشدن جمعیت اروپا و خلعسلاحی که طی دهههای گذشته رخ داد، سربازها از کجا خواهند آمد؟ پس از قرنها جنگ وحشتناک، آرامشخاطر اروپایی مهمترین دستاورد سیاسی دوره پس از جنگ جهانی دوم بود؛ ولی اکنون، به یک آسیبپذیری امنیتی تبدیل شده است.
منبع: ecoiran-66617