بازی در منطقه خاکستری پایان مییابد؟/ انفجار بزرگ یا ثبات
اکوایران: ترور اسماعیل هنیه، رهبر بلندپایه حماس در تهران یک نقطه عطف در منازعات اخیر در منطقه خاورمیانه بویژه بعد از حادثه هفت اکتبر محسوب میشود و به نظر میرسد که منطقه بعد از تحولات اخیر یا به سمت یک جنگ گسترده حرکت میکند یا به نوعی مسیر دستیابی به یک آتشبس را طی خواهد کرد.
به گزارش اکوایران، هادی خسروشاهین، کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به اهمیت ترور آقای هنیه در تهران توضیح داد:« اسماعیل هنیه رهبری سیاسی حماس را به عهده داشتند و یکی از ارکان محور مقاومت یا آنچه که شبکه بازدارندگی منطقهای ایران خوانده میشود هستند و همچنین این اتفاق در جایی رخ داد که سرزمین مادر برای این شبکه منطقهای محسوب میشود.»
به گفته این کارشناس، اسرائیلیها از انجام این ترور تلاش داشتند دو پیام همزمان را به صورت غیررسمی و ضمنی اعلام کنند؛ نخست اینکه اعضای محور مقاومت به خصوص کادر رهبری محور مقاومت را تحت تعقیب دارند و نکته دوم اینکه میخواهند این پیام را منتقل کنند که این شبکه منطقهای فاقد بازدارندگی و توانمندی برای بازتولید ویژگیها و خصلتهای نهایی است که برای آن چیده شده است.
تغییر موازنه
پژوهشگر مسائل بینالملل تشریح کرد:« تقریبا دو روز بعد از ۷ اکتبر و در زمانی که پیشبینی میشد ممکن است این حادثه منجر به وقوع یک جنگ بزرگ منطقهای شود، من مطلبی نوشتم و بر پایه بحث موازنه وحشت تحولات منطقه را تحلیل کردم. در آن مقطع اینگونه تصور میشود که به دلیل برقراری چنین موازنهای در منطقه امکان سرایت و گسترش جنگ وجود ندارد. این تحلیل از آنجا نشات میگرفت که هر کدام از طرفین ماجرا ابزارها و اهرمهایی را در اختیار داشتند یعنی هم اسرائیل و هم ایران و شبکه بازدارندگی آن. اسرائیل به ابزارهای کلاسیک مجهز بود و محور مقاومت به شبکه بازداندگیاش که به صورت شبکهای، پراکندگی جغرافیایی وسیعی از شرق دریای سرخ تا شرق دریای مدیترانه را در بر میگرفت. این امر منجر به افزایش نفوذ منطقهای ایران در مقایسه با دو، سه دهه گذشته شده بود. به همین دلیل اهرم و ابزارهایی که بازیگران در اختیار داشتند مانع از این میشد که بازیگران تصور کنند میتوانند یک جنگ بزرگ منطقهای را بدون تلفات یا هزینههای سنگین به مرحله عملیاتی برسانند؛ لذا هم ایران و هم اسرائیل ترجیح دادند که این منازعه را حتی بعد از ۷ اکتبر تا حدودی در منطقه خاکستری ادامه دهند و اقداماتی را با حفظ خاصیت ابهام انجام دهند.»
وی افزود:« اقدامات اسرائیل بعد از هفت اکتبر علیه ایران بلااستثنا اقداماتی بود که اسرائیل مسئولیت هیچ کدام را به طور رسمی نپذیرفت و عنصر ابهام را در مورد عامل و عاملیت این حوادث حفظ کرد. اما در چند هفته گذشته اقداماتی توسط اسرائیل و محور مقاومت صورت گرفته که به نظر میرسد موازنه وحشت در حال تغییر است؛ اقداماتی مانند ترور اسماعیل هنیه در تهران و به شهادت رساندن فرمانده ارشد نظامی حزبالله در لبنان و اقداماتی که پیش از آن توسط محور مقاومت انجام گرفت به عنوان مثال پرواز پهپاد رادارگریز حزبالله لبنان بر فراز برخی تاسیسات نظامی اسرائیل و انتشار تصاویری از آنجا یا حمله انصارالله یه تلآویو.»
به گفته این کارشناس، اگر در معادله موازنه وحشت امکان تسری یافتن جنگ وجود ندارد یا تکیه بر قدرت مادی است، یک موازنه دیگری هم مطرح است که ماحصل کار تئوریک و پژوهشی استفان والت در ۱۹۸۵ است که در ژورنال برجسته امنیت بینالملل آن را منتشر کرد؛ با انتشار آن تئوری، نظریه کانونی رئالیستها مبنی بر اینکه موازنه نیروها باعث ایجاد ائتلافها و صلح و ثبات بین المللی میشود، زیر سوال رفت. والت به جای بحث قدرت متغیر تهدید را به کار برد.
وی افزود:« در واقع والت در این مقاله جداسازی عنصر تهدید از قدرت را مدنظر دارد و میگوید آنچه که باعث ایجاد ائتلاف یا حتی ثبات و برقراری نظم در نظام بینالملل میشود به موازنه بین تهدیدات یا احساسی که از تهدیدات دارید، بازمیگردد. بر این اساس اگر موازنه تهدیدات را مستقل از الگوی بحث قدرت و موازنه بین نیروهای قدرت مادی در نظر بگیریم، حوادثی که ظرف دو ماه گذشته از سوی نیروهای مقاومت انباشت و به طور مرتب تکرار شده، حس تهدید و ناامنی را که پیش از این برای اسرائیل سابقه نداشت، افزایش داده است. اگرچه ۷ اکتبر هم یک حادثه بیسابقه در تاریخ اسرائیل بود اما به نظر میرسد با گذشت زمان ما هر لحظه شاهد ثبت یک رکورد جدید در به وجود آمدن یک محیط بیثبات و تهدیدآمیز برای اسرائیل هستیم.»
انفجار بزرگ
خسروشاهین با بیان اینکه ترور آقای هنیه یا حمله به ضاحیه بیروت حس تهدید را برای شبکه بازدارندگی و همچنین ایران افزایش میدهند و افزایش چنین حس تهدیدی، موازنه تهدید را که تا پیش از این به نوعی میان اسرائیل و ایران و شبکه بازدارندگیاش وجود داشت، بر هم زده است، ادامه داد:« بنابراین اگر قرار باشد این وضعیت تداوم پیدا کند یعنی حتی اقدامات ابهامبرانگیز اسرائیل بدون پذیرش مسئولیت یعنی بازی در منطقه خاکستری اما در حد عملیات تهاجمی ادامه داشته باشد، شرایط برای به وقوع پیوستن یک انفجار بزرگ در سطح ترتیبات امنیتی منطقه خاورمیانه به وجود میآید. چرا که طرفین هر دو در این شرایط جدید احساس میکنند که موازنه تهدیدات بهم خورده و برهم خوردن موازنه تهدیدات، یک حس ناامنی ایجاد میکند و این مسئله باعث میشود که احتمالاً طرفین ریسک بیشتری برای انجام اقدامات بعدی علیه یکدیگر بپذیرند. »
وی افزود:« پذیرش چنین ریسک بیشتری با توجه به اینکه در منطقه خاورمیانه بعد از هفت اکتبر تلاشها از سوی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای انجامآتش بس یا تعریف یک سری از قواعد هنجاری و نهادی به ثمر نرسیده، حتماً میتواند عواقب جدی را در پی داشته باشد.»
الگوی رفتاری جنگ سرد
پژوهشگر مسائل سیاست خارجی با اشاره به مقالهای که بعد از هفت اکتبر نوشته بود و در آن اشاره کرده بود که موازنه وحشت مانع از تسری جنگ خواهد شد، توضیح داد که« این برآمده از یک الگوی رفتاری در دوره جنگ سرد بود؛ در دوره جنگ سرد مسلح بودن دو قدرت بزرگ نظام بین الملل یعنی ایالات متحده و شوروی به سلاح هستهای و خطر نابودی هر یک از طرفین در یک جنگ هستهای، آنها را به سمت یک نوع موازنه وحشت سوق داد و ماحصل آن صلح بود اما صلحی ضعیف و بسیار شکننده. به نظر میرسد که طرفین منازعه در دوره جنگ سرد از این موضوع آگاه بودند و به همین دلیل در اوایل دهه ۱۹۶۰ تلاشهای اولیهای برای ایجاد پیوستهای نهادی و هنجاری با هدف کنترل و مدیریت بیشتر موازنه وحشت در جریان بحران موشکی کوبا انجام شد و نتیجه این گفتگوهای غیررسمی بین آمریکا و روسیه توافق ضمنی بود که منجر به پایان یافتن بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ شد. اما اوج این ترتیبات نهادی و هنجاری به دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بازمیگردد که دو کشور تلاش کردند تا فرایندهای تنشزدایی را مورد پیگیری قرار دهند و ماحصل آن، انعقاد معاهدههای استراتژیک برای کنترل تسلیحات راهبردی، استراتژیک و هستهای بود.»
فقدان پیوست هنجاری
خسروشاهین معتقد است که اگرچه قبل از ترور آقای هنیه موازنه وحشت وجود داشت و شاید هنوز هم وجود دارد، چون موازنه وحشت بر بالانس قدرت مادی تکیه دارد و شاید یکی از دلایلی که اسرائیل مسئولیت اقداماتش را علیه ایران نمیپذیرد، همین موازنه وحشت باشد، اما نکته مهم آن که این موازنه وحشت برخلاف دوره جنگ سرد، پیوست نهادی و هنجاری ندارد. وی توضیح داد:«یعنی ما مجموعهای از قواعد نهادی و هنجاری را در منطقه خاورمیانه نداریم تا بازیگرانی که بر سر قدرت و نفوذ بیشتر با همدیگر منازعه دارند، بر سر آن با هم به یک تفاهم و توافقی رسیده باشند. همچنین به گونهای باشد که این قواعد هنجاری و نهادی بتواند موازنه وحشتی که یک نوع صلح ضعیف و شکننده را به وجود میآورد، تضمین کند.
بنابراین اگرچه این امیدواری وجود داشت و همچنان وجود دارد که این موازنه وحشت به نوعی باعث تداوم این صلح شکننده و ضعیف در منطقه میشود، اما در عین حال برهم خوردن موازنه تهدید یا حس تهدید از یکدیگر میتواند بازیگران متخاصم را به سمت یک نوع مجادله یا منازعه سطح بالاتر و جدیتر سوق دهد که یک طرف آن حتما به وقوع پیوستن یک انفجار سخت و مهیب در کل منطقه خواهد بود؛ انفجاری برای تعریف و بازتعریف موازنه تهدید میان نیروهای اصلی که بر اثر قدرت و نفوذ آن رقابت دارند.»
خسروشاهین با اشاره به اینکه ما میتوانیم شاهد شکل گیری منازعه در سطح بالاتر باشیم که این منازعه در سطح بالاتر میتواند منجر به خروج بازیگران به طور رسمی و آشکار از منطقه خاکستری و در نهایت جنگ شود، تاکید کرد:« اما در عین حال با توجه به هدفگذاری و اولویت بازیگران منطقهای و فرامنطقهای مانند آمریکا، چین، کشورهای محور اخوان و حتی محور سعودیها که به نوعی وقوع جنگ منطقهای را به زیان منافع خودشان میدانند و از به وقوع پیوستن جنگ تحفظ دارند، آنها تلاش خود را برای تعریف قواعد هنجاری و نهادی دوچندان خواهند کرد.اگر چنین اتفاقی رخ دهد، حتماً از درون چنین مناقشه سنگین یا فصل جدیدی از مناقشه و تعارض بین بازیگران منطقهای، یک نوع ثبات و آتشبس بلند مدت در منطقه میتواند بوجود بیاید. »
وی افزود:« اگرچه نشانههایی که امروز میبینیم کفه را به سمت تداوم برهم خوردن موازنه و بالانس بین تهدیدات سنگینتر میکند تا افزایش عزم و اراده برای شکل دهی به قواعد هنجاری و نهادی».
منبع: ecoiran-68552