به گزارش خبرگزاری ایمنا، محمود افشاری در یادداشتی نوشت: سریال «یزدان» که تا همین شب گذشته از شبکه سه سیما پخش میشد، به انتها رسید و روایتی جذاب و اجتماعی از زندگی شهری و چالشهای پنهان در پایتخت را به تصویر کشید.
عماد، نام و نشان شخصیتی است که در سریال «یزدان» شبکه سه سیما به دنبال افرادی است که گمشدهای با عنوان همان «نام و نشان» دارند و در جستوجوی هویت خویشاند.
پژمان بازغی و دارا حیایی در نقش مدیر و مأمور شهرداری (پدر و پسر)، متفاوت و البته کاملاً بینقص ظاهر شدهاند که در عین معصومیت و تواضع در برخورد با دستفروشها، زنان بدسرپرست، رها شدگان و کارتنخوابها، همین رویه را دارند و گاهی تا تهِ قصه نوجوان بدسرپرستِ دورافتاده از خانواده پیش میروند تا برایش چارهای کنند. نمونهاش شخصیت کودکی به نام یزدان بود که در همین چند قسمت ابتدایی سریال رخ نمود و دارا حیایی ظریفانه و مهرورزانه با او همراهی و همدردی کرد.
شهرگردی و شهر نوردی در سریال یزدان جنبههای دیگری هم دارد؛ آنجا که عماد میرود تا تهِ توی مافیای کودکان و نوجوانانی را دربیاورد که هر روز بامداد با وانتی از اطراف پایتخت راهی خیابانها و میدانهای تهران میشوند و هرکدامشان در ظاهر مشغول دستفروشی هستند، اما در باطن گاهی موادفروشی هم میکنند. همین میشود که عماد را وامی دارد تا برود و بفهمد ماجرا چیست و از چه قرار است؟
او در همین مسیر به اسمورسم زنی به نام «قیام» با بازی لعیا زنگنه میرسد که همه برای ملاقات با او باید کفشهایش را کاور کنند! عماد که قهرمان مجموعه یزدان است، در دیدار اول راهش را میگیرد و میرود، اما در مرحله بعد با چاشنی خشونت وارد اتاق قیام میشود و این زن بهظاهر اتوکشیده و مدیر — اما در واقع رئیس باند و مافیای سوداگری و خلاف — را تهدید میکند. قیام در ادامه با گندهلاتها و چماق دارانش در یک خیابان خلوت، از خجالت عماد درمیآید.
حکایت یزدان در قسمتهای بعد دیدنی شده و مانند بیشتر سریالهای ایرانی تا حدود زیادی به خیروخوشی ختم شد. این مجموعه که با همکاری شهرداری تهران و سیما فیلم ساخته شده بود، نمایش خدمات و فعالیتهای شهرداری را بهصورتی مشهود — و گاه بیشازحد — در سکانسهایی مثل نمایش مکرر تاکسیهای برقی دورنگ سفید-آبی یا تابلوی پارک مادر و کودک گنجانده بود؛ یا در قسمت مربوط به پاکبانها وقوع چند اتفاق در یک شب آن هم برای یک گروه سهنفره و در یک منطقه همچون کمک و همدلی پاکبانها تا عزیمت نوجوان به بیمارستان و رسیدگی به او بیش از اندازه غیرطبیعی بود.
باید اشاره کرد که بیننده تهرانی یا کلانشهرنشین بیشتر با داستان همراه میشد، بهویژه در فضاهایی مانند ریختوپاش عمدی زبالهها در معابر و کوچهها یا کشاندن ماجرا به فضای مجازی و مقصر جلوه دادن شهرداری، که همان باند و گروه قیام در این داستان ساختگی هم دست داشتند و ماجراهای دنبالهداری پیش آمد که به دستگیری کل اعضای مافیای زباله در یک کارگاه متروکه در قمست آخر سریال منجر شد.
آسیبها و مشکلات شهری و اجتماعی در یزدان، با چاشنی صلح و آرامش مأموران شهرداری در مواجهه با دستفروشان، کودکان کار و افراد بدسرپرست همراه بود.
منوچهر هادی، کارگردان و بازیگر نقش پدر یزدان در این مجموعه، که پیشتر در سال ۱۴۰۱ سریال «داستان یک شهر» را ساخته بود، این بار موفقتر ظاهر شده است. علیرضا خمسه، یکی از بازیگران سریال، گفته است: «به نظر من، نهادها و سازمانهای بسیاری داریم که وظایف اجرایی برزمینماندهی فراوانی دارند. شاید این سریال نقطهی آغازی باشد و بتواند به سایر نهادها و سازمانها یادآوری کند که فعالیتهای فرهنگی صرفاً به شهرداری و صداوسیما محدود نمیشود.»
سریال «یزدان» با روایتی انسانمحور و اجتماعی، تلاش کرد تصویری واقعگرایانه و امروزی از چالشهای زندگی شهری ارائه دهد. شخصیتپردازی قوی و کاربلد، بهویژه با نقشآفرینی پژمان بازغی و دارا حیایی، همراه با پرداختی عمیق به معضلاتی مانند کودکان کار و مافیای مواد مخدر، این مجموعه را از یک درام معمولی فراتر برد تا یزدان در قاب نیمه باز خیابان روبروی محل کار عماد تمام شود و منتظر قضاوت مخاطبان بماند.