پنج شنبه، 1 خرداد 1404
ایده خبر » ورزشی » روایت اولین و آخرین سفر شهیدجمهور به خراسان شمالی

روایت اولین و آخرین سفر شهیدجمهور به خراسان شمالی

کد خبر: 20852

در هیاهوی روزهای پرالتهاب، سفری که با امید آغاز شد و با اندوه به پایان رسید، روایت‌گر آخرین حضور شهید جمهور در خراسان شمالی است، جایی که وعده‌ها جان گرفت و وداعی تاریخی رقم خورد؛ این سفر نه تنها برگ زرینی در دفتر خدمت، بلکه خاطره‌ای ماندگار در قلب مردمی است که او را برای همیشه در یاد خواهند داشت.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان شمالی، آسمان خراسان شمالی آرام‌تر از همیشه بود، انگار خودش را مهیا برای میزبانی از مردی کرده بود که آمدنش بوی امید داشت، هوا نه گرم و نه سرد بود، نسیمی ملایم می‌وزید و مردم زودتر از همیشه دل به صبحی متفاوت سپرده بودند.

مردی می‌آمد که تنها یک رئیس‌جمهور نبود، او شانه‌ای برای دل‌های سنگین و نگاهی بود که مردم در آن خودشان را می‌دیدند؛ شهید سید ابراهیم رئیسی در سفری که شاید هیچ‌کس نمی‌دانست آخرین دیدارش با خاک و مردم خراسان‌شمالی خواهد بود، با همان لبخند آرام و گام‌های استوار پا به دیاری گذاشت که همیشه در آستانه شکوفایی مانده بود.

دیاری با هزاران استعدادِ خاموش، با مردمی صبور و نجیب که دردهایشان را کمتر فریاد می‌زدند اما بیشتر از همه می‌کشیدند.

از میان مردم، برای مردم

شهیدِ جمهور پیش از آنکه پایش به سالن جلسات و میزهای رسمی برسد، به میان مردم رفت، نه برای تصویرسازی یا رسمیت‌های خشک بلکه برای شنیدن؛ مردی کنارش آمد با دستانی پینه‌بسته و صورت آفتاب‌سوخته: «جناب رئیس‌جمهور، من هیچی نمی‌خوام، فقط بچه‌هایم نرن شهرهای دیگر کارگری» و شهید رئیسی همان لحظه یادداشت‌برداری کرد.

نه از حرف یک نفر، بلکه از درد هزاران نفر، او آمده بود که ببیند و بپرسد، نه پشت شیشه‌های دودی، نه از روی کاغذهای مشاوران بلکه از دهان کشاورزان، از نگاه کارگران و از نفس‌های سنگین زنانی که بار خانواده را به دوش می‌کشیدند.

علیزاده، معلم بازنشسته که در دیدار با شهید جمهور حضور داشته است، می‌گوید: «هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم وقتی گفت که من رئیس‌جمهور مردمم، نه رئیس‌جمهور میزها، این جمله را با چنان صداقتی گفت که از ته دل باورش کردم و صداقت در نگاهش موج می‌زد.»

روایت اولین و آخرین سفر شهیدجمهور به خراسان شمالی

سفری که در آن صدای خراسان شمالی، شنیده شد

برای مردی که سال‌ها در دستگاه قضا، پشتوانه عدالت بود و برای محرومان پناهی امن، دیدن رنج خراسان شمالی تنها یک گزارش آماری نبود، او خوب می‌دانست که توسعه تنها افتتاح کارخانه یا آسفالت یک جاده نیست، توسعه یعنی حفظ کرامت انسانی، یعنی دختر بجنوردی بتواند در دانشگاه تحصیل کند، بی‌آنکه نگران هزینه باشد، یعنی نوجوان اسفراینی ورزشکار آرزوهایش را پشت بی پروازی بجنورد جا نگذارد.

شهید رئیسی به دور از شعار دستور داد که توسعه زیرساخت‌ها شتاب گیرد؛ بیمارستان‌های نیمه‌تمام، جاده‌هایی که دهه‌ها آسفالت را به چشم ندیده بود و کلاس‌های درسی که با بخاری نفتی گرم می‌شد، همه و همه وارد فاز اجرایی شد، او می‌گوید: «مردم خراسان شمالی کم نگذاشته‌اند، نوبت ماست که جبران کنیم.»

محمدرضا حسین‌نژاد، استاندار سابق خراسان شمالی که در آن زمان همراه با آیت الله رئیسی بود، عنوان می‌کند: «آیت‌الله رئیسی تنها برای سخنرانی نمی‌آمد؛ پای کار بود و جزئیات را می‌خواست، وقتی بحث پروژه انتقال پساب را گفتیم، خودشان نقشه خواستند، محل اجرا را دیدند و همان لحظه دستور تخصیص اعتبار دادند؛ اهل تعارف نبودند، اهل اقدام بودند.»

با دستانش امید کاشت

در همان سفر، آیت‌الله رئیسی بی‌وقفه جلساتی فشرده با مسئولان استانی برگزار کرد، چند بار میان جلسه برای پرسیدن نظر یک جوان بومی تلفن همراه خواست صدایش بلند نبود، اما کلماتش ریشه داشت «باید راه پروازهای هوایی باز شود»، لبخند میزند و تاکید می‌کند «این استان باید پرواز کند.»

شهید رئیسی اهل تعارف نبود، او هر کجا قدم می‌گذاشت، به‌جای وعده‌های پر زرق‌وبرق با دست خودش بذر عمل می‌کاشت، در سفر به خراسان شمالی نگاهش به استان نگاهی از سر ترحم یا رفع تکلیف نبود.

او این سرزمین را بخشی از پیکر ایران می‌دانست، جایی که اگر زخمی بر آن بماند، تمام تنِ ایران درد خواهد کشید؛ شهید رئیسی در بازدید از روستاهای راز و جرگلان می‌گوید «اینجا مرز است، اما نباید محروم باشد؛ مرزنشین باید احساس امنیت و عزت کند، نه احساس تنهایی.» این جمله تنها یک شعار نبود و همان روز دستور اختصاص تسهیلات ویژه برای کشاورزان مرزنشین، توسعه اینترنت در روستاها و ساخت خانه‌های مقاوم در برابر زلزله را صادر کرد.

او خوب می‌دانست که محرومیت تنها در نداشتن نیست بلکه در نادیده‌گرفته‌شدن است. او آمده بود تا ببیند، نه اینکه بی‌تفاوت عبور کند.

روایت اولین و آخرین سفر شهیدجمهور به خراسان شمالی

از خاک تا سفره مردم؛ رئیسی و اقتصاد خانواده‌محور

یکی از دغدغه‌های اصلی شهید رئیسی در خراسان شمالی، توانمندسازی زنان روستایی و تقویت اقتصادهای خانگی بود، وی به مسئولان جهاد کشاورزی دستور داد تا برای راه‌اندازی تعاونی‌های کوچک زنان، وام‌های بدون بهره پرداخت کنند و معتقد بود «اقتصاد اگر به سفره مردم نرسد، عدد و رقم بی‌فایده است.»

در یکی از روستاها، زنی مسن به استقبالش آمد و سفره‌ای ساده پهن کرد، او نان داغی که خودش پخته بود را با دستان چروک‌خورده‌اش به رئیسی تعارف کرد، شهید نان را گرفت، لبخند زد و گفت: «دولت باید کاری کند که نان شما برکت داشته باشد، نه ترس از فردا.»

دستور احیای صندوق‌های خرد روستایی، توسعه گلخانه‌ها و راه‌اندازی کارگاه‌های فراوری محصولات کشاورزی، بخشی از برنامه‌هایی بود که در همان سفر تصویب شد.

نگاه پدرانه به جوانان استان

رئیسی برای جوانان احترام خاصی قائل بود، در دانشگاه پیام نور بجنورد و در جمع دانشجویان ایستاد؛ بی‌واسطه و بی‌حاشیه. کسی از او پرسید: «آقای رئیس‌جمهور، آینده ما اینجاست یا باید مهاجرت کنیم؟» سکوتی کوتاه نشست، بعد گفت: «آینده‌تان را همین‌جا می‌سازیم، اگر با هم باشیم.»

او به وزیر علوم دستور داد بودجه توسعه دانشگاه‌های استان را افزایش دهد، مراکز نوآوری راه‌اندازی شود و مشاغل دانش‌بنیان در اولویت تسهیلات قرار گیرد، از سازمان برنامه‌وبودجه خواست تا اعتبارات لازم برای تکمیل خوابگاه‌های نیمه‌کاره را تخصیص دهد، اما چیزی که بیشتر از هر چیز به دل‌ها نشست، نه وعده‌ها بلکه «باور» او بود.

شهید رئیسی به خراسان شمالی تنها برای حل مسائل فنی نیامده بود، او آمده بود تا بگوید: «شما دیده شده‌اید. شما مهم هستید.» در دیدار با پیشکسوتان و جوانان ورزشکار استان، وقتی نام اسب‌دوانی، کشتی و قایقرانی به میان آمد، چشمانش برق زد. گفت «استان شما می‌تواند در ورزش بدرخشد، اگر ما حمایتش کنیم.»

با همین باور دستور تأسیس باشگاه ورزشی توسط صنایع بزرگ استان، حمایت از زیرساخت‌های ورزشی در مناطق محروم و ارتقای جایگاه خراسان شمالی در ورزش قهرمانی را صادر کرد، حتی از وزارت نفت خواست صنایع زیرمجموعه‌اش، بخشی از مسئولیت اجتماعی خود را صرف حمایت از ورزش این استان کنند.

وقتی ورزشکار نوجوانی با مدال جهانی در مشت کنار او ایستاد، دستش را بر شانه‌اش گذاشت و گفت: «تو افتخار ما هستی. از این پس، نوبت ماست که کنار تو بایستیم.»

محمد که یک نوجوان ورزشکار بجنوردی است، می‌گوید: من فقط در تلویزیون دیده بودمش، اما وقتی از نزدیک دیدمش، دستم رو گرفت و گفت شما جوانان سرمایه‌اید، وظیفه ماست که برای ورزش شما کاری کنیم. آن روز فهمیدم رئیس‌جمهور می‌تونه پدرانه هم حرف بزند.

روایت اولین و آخرین سفر شهیدجمهور به خراسان شمالی

گوش شنوا برای فریادی قدیمی

خراسان شمالی سال‌هاست که صدای بی‌فرودگاهی‌اش را فریاد زده است، صدایی که بارها به اتاق‌های شیشه‌ای پایتخت رسید اما در همهمه طرح‌های ملی گم شد؛ وقتی سید ابراهیم رئیسی آمد، مردم این استان فهمیدند که دیگر تنها نیستند.

در جلسه شورای اداری استان موضوع راه‌اندازی پروازهای منظم فرودگاه بجنورد مطرح شد و استاندار، وزرا، نمایندگان و مردم همه می‌دانستند که نبود حمل‌ونقل هوایی، زخمی عمیق بر پیکر این استان است، زخمی که فرصت‌ها را پیش از آنکه برسند، از بین می‌برد.

شهید رئیسی با آرامش، اما قاطع گفت: «استانی که یک میلیون مسافر نوروزی دارد، باید به آسمان وصل شود، این‌جا باید پرواز باشد، نه فقط پرنده.» او دستور صریح داد که برای خرید هواپیما مذاکرات آغاز شود، صنایع بزرگ استان در تأمین مالی مشارکت داشته باشند و وزارت راه فرودگاه را تجهیز کند، اما دریغ اولین پروازی که پس از آن دستور تیتر شد، پروازی بود که خود رئیسی با آن تا بهشت پر کشید.

عدالت؛ نه در حرف، بلکه در عمل

شهید رئیسی عدالت را روی کاغذ نمی‌نوشت و در میدان معنا می‌کرد، نگاهش به سرمایه‌گذاری تنها جذب پول نبود و معتقد بود «سرمایه‌گذار باید بیاید، اما مردم هم باید بهره‌مند شوند.» با همین رویکرد مصوب کرد که صنایع بزرگ موظف به مشارکت در طرح‌های عام‌المنفعه باشند.

وی به صنایع فولاد، سیمان و پتروشیمی استان هشدار داد: منابع این استان از خاک و مردم‌اش است؛ سود آن نیز باید به همان خاک برگردد.» شهید رئیسی در شورای گفت‌وگوی دولت و بخش خصوصی گفت که انتقال حساب‌های بانکی صنایع به تهران، ضربه‌ای به ریشه‌های اقتصادی استان است و از رئیس بانک مرکزی خواست تا با پیگیری جدی، منابع مالی صنایع در داخل استان متمرکز شود.

شهید جمهور مسئله «ناترازی نقدینگی» را فهمید، نه از روی نمودارها بلکه از صف‌های طولانی مردم برای وام ازدواج یا جوانانی که برای کارآفرینی هیچ پشتوانه‌ای نداشتند.

یکی از اقدامات دیگر زیربنایی و مهمی که شهید آیت‌الله رئیسی در جریان سفر خود به خراسان شمالی پیگیری و بر آن تأکید ویژه داشت، موضوع انتقال پساب پتروشیمی به عنوان یک منبع جدید تأمین آب برای بخش صنعت و حتی کشاورزی استان بود.

این پروژه نه‌تنها می‌توانست بخشی از بحران کم‌آبی را در واحدهای صنعتی کاهش دهد، بلکه گامی مؤثر در راستای توسعه پایدار و مدیریت بهینه منابع آبی استان به شمار می‌رفت.

نگاه شهید رئیسی به این طرح تنها یک اقدام عمرانی نبود، بلکه فرصتی برای احیای مشاغل و تقویت زیرساخت‌های تولیدی استان بود تا از دل مشکلات زیست‌محیطی، راه‌حلی برای رشد اقتصادی و اشتغال جوانان منطقه بجوید.

عباس کاظمی، رئیس اتاق بازرگانی استان خراسان شمالی می‌گوید: ایشان عقیده داشت صنایع باید پشت مردم بایستند، نه فقط پشت دیوارهای کارخانه‌شان و معاون سابق عمرانی استانداری خراسان شمالی نیز تاکید می‌کند: وی با جدیت پیگیر پروژه انتقال پساب پتروشیمی، نگاهش توسعه‌محور و نه تنها تبلیغاتی بود.

او مرد میدان بود؛ نه پشت تریبون

تا پیش از سفر رئیسی، خراسان شمالی همیشه در انتهای صف بود، انتهای تخصیص بودجه، انتهای حمایت صنعتی، انتهای توجه رسانه‌ای اما پس از آن سفر، برای اولین‌بار طرح‌های بزرگی در این استان تصویب شد.

احیای واحدهای تعطیل‌شده صنعتی، ارتقای مراکز بهداشت در مناطق عشایری، تکمیل بیمارستان‌های نیمه‌تمام، تأمین آب شرب پایدار برای ۵۲ روستا، تأسیس کارخانه فرآوری گیاهان دارویی و طرح انتقال پساب پتروشیمی که هر کدام از این پروژه‌ها نه تنها یک اقدام اجرایی، بلکه معنایی بود برای اینکه خراسان شمالی دیگر نادیده گرفته نمی‌شود و این وعده شهید رئیسی بود که تا آخرین نفس پای آن ایستاد.

شهید رئیسی برای مردم خراسان شمالی تنها رئیس‌جمهور نبود؛ یک امید زنده بود. او هیچ‌وقت سیاست را از انسان جدا نکرد، برای او سیاست یعنی خدمت؛ خدمت یعنی لبخند مادری که فرزندش را به مدرسه می‌فرستد، نه وعده‌ای پشت تریبون و حالا وقتی مردم به یادش می‌افتند، نمی‌گویند رئیس‌جمهور رئیسی، می‌گویند: «از خودمون بود…»

روایت اولین و آخرین سفر شهیدجمهور به خراسان شمالی

وداع با مردی که به ما عزت بخشید

راستش اول که خبر گم شدن هلیکوپتر رئیس‌جمهور پخش شد، باور نکردم و خنده‌ام گرفت. با خودم گفتم مگر می‌شود؟! اما انتظار ادامه دار شد… هر دقیقه اندازه ساعت‌ها طول می‌کشید اما خبری از آیت الله رئیسی نبود! گوش‌هایم به زور می‌شنیدند: «هلیکوپتر سقوط کرده… رئیس‌جمهور، همراه با وزیر خارجه، امام جمعه تبریز و همراهانش، دیگر در این دنیا نیستند…» اول کسی باور نکرد. بعد بغضی مشترک از تمام خانه‌ها سر برآورد. خراسان شمالی، خیره به آسمانی شد که قرار بود پرواز امید در آن جریان داشته باشد؛ اما این بار، آسمان، مردی را بغل کرده بود که آمده بود زمین را بسازد. در بجنورد، در فاروج، در اسفراین، در شیروان در هر نقطه از استان صدای مردم در باد می‌پیچید. «خودش گفته بود می‌آید دوباره… گفت برمی‌گردد…»

شهید رئیسی در یاد مردم این دیار، فقط با لباس رسمی و عنوان دولتی به خاطر نمی‌ماند. او را با لبخندش با عبور بی‌تکلفش از جاده‌های خاکی راز و جرگلان، با همان شالی که خاک و عرقش را پاک می‌کرد، به یاد می‌آورند. او از آن آدم‌هایی بود که وقتی از کنارت می‌گذشت، احساس می‌کردی مهمی. نه چون دوربین روشن است، نه برای پُز انتخاباتی؛ بلکه چون در نگاهش، واقعاً تو را می‌دید. انگار نگاهش حرف می‌زد: «تو دیده شدی…» و حالا، خراسان شمالی مانده با دفتری از قول‌هایی که شروع‌شان با خودش بود، اما پایان‌شان با خودش نیست.

جاودانه در دل خاک، روشن در دل مردم

دل خراسان‌شمالی هنوز داغ است، از غم مردی که در دل‌های مردم خانه کرده بود اما این داغ به زخم نمی‌ماند. به عهد بدل شده است، عهدی برای ادامه دادن، برای زنده نگه داشتن نام کسی که خودش را وقف مردم کرد.

مزارش در حرم امام رضا (ع)، اما یادش در خراسان شمالی جا مانده است، در دستان نوجوانی که شعر استقبالش از رئیس‌جمهور را دیگر زمزمه نمی‌کند، بلکه قاب کرده است، در کارگاهی که با وام ۵۰ میلیونی‌اش، چرخ خیاطی به صدا در آمده است و در درخت‌هایی که هنوز نروییده‌اند، اما ریشه‌هایشان گرم از نگاه مردی است که باور داشت: «هر کجا مردم باشند، آنجا باید نور باشد.»

منبع: imna-865940

دسته بندی: ورزشی
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید